- ۰ نظر
- ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۳۰
نفرات برتر مسابقات قرآن و معارف اسلامی سال تحصیلی 98-97
متوسطه اول پسران (شهرستان)
رشته حفظ
ردیف |
نام و نام خانوادگی |
نام آموزشگاه |
پایه |
رتبه |
رشته |
1 |
سالار قائدی |
جهاد |
هفتم |
دوم |
حفظ |
2 |
محمد بیگدلی |
جهاد |
هشتم |
سوم |
اذان |
3 |
اصغر عروجعلیان |
جهاد |
نهم |
دوم |
اذان |
4 |
علی اکبر بیاتی |
جهاد |
هفتم |
سوم |
مداحی |
5 |
علی شمگانی |
جهاد |
هفتم |
دوم |
احکام |
6 |
مجتبی کریمی |
جهاد |
هشتم |
اول |
احکام |
7 |
حسین عروجعلیان |
جهاد |
هفتم |
دوم |
نهج البلاغه |
8 |
ابوالفضل مینائیان |
جهاد |
هشتم |
اول |
تفسیر |
9 |
سجاد شملی |
جهاد |
نهم |
دوم |
تفسیر |
10 |
ابوالفضل گرجی |
جهاد |
هشتم |
سوم |
صحیفه سجادیه |
11 |
احسان بیگدلی |
جهاد |
نهم |
سوم |
صحیفه سجادیه |
پایه هفتم |
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.
این کلمات و جملات، مانند دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده تا با بیانى ساده براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که ما با به خاطر سپاری و عمل به آنها می توانیم شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزیم و اصلاح کنیم.
1ـ دوستى و خردمندى
«التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ» حکمت 135 دوستى و مهربانى با مردم، نیمى از عقل است.
شرح : یکى از راههائى که ما می توانیم تشخیص دهیم چه کسى عاقل و چه کسى نادان است، همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت میکند، یا با هیچکس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نمیشود
از آنجا که دوستى و محبت با مردم، یکى از مهمترین نشانههاى عقل و شعور است، امام علیهالسلام، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است، تا جائى که فرموده است: همینکه شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانه آن است که دست کم، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد.
« أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ » حکمت345
بزرگترین عیب آن است که: عیبى را که خود نیز داراى، در دیگران، عیب بشمارى.
شرح : کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمىبینند و به حساب نمىآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مىکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن مىگویند.
امام علیهالسلام مىفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى، ولى به آن توجه نکنى.
3ـ همه کاره، هیچکاره
«مَنْ أَوْمَأَ إِلَی مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ» حکمت 395
کسى که به کارهاى پراکنده بپردازد، از یافتن راه حل صحیح براى آنها ناتوان مىماند.
شرح : یک ضربالمثل فارسى، که به پیروى از کلام امام علیهالسلام، در زبان ما پیدا شده است مىگوید: همه کارها، هیچکارهاند!
یعنی انسان عاقل کسى است که: به جاى آن که فکر و وقت خود را تلف کند و از هر کارى، مقدار کمى یاد بگیرد، نیروى خود را صرف یادگیرى و انجام یک کار کند تا هم در زندگى شخصى موفق شود، و هم وجودش براى جامعه فایده بیشترى داشته باشند.
4ـ احترام معلم
«لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِکَ عَلَی مَنْ أَنْطَقَکَ وَ بَلَاغَةَ قَوْلِکَ عَلَی مَنْ سَدَّدَکَ» حکمت 403
تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است، بکار مبر.
شرح : یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسى که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است، بگیریم. و همچنین هیچگاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم و یا شخصى دیگرى آموختهایم، بر ضد خود او بکار بریم. زیرا، چنین کارى نا سپاسى است، و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده مىشود.
5ـ ادب آموزى از بىادبان
«کَفَاکَ مِنْ عَقْلِکَ مَا أَوْضَحَ لَکَ سُبُلَ غَیِّکَ مِنْ رُشْدِکَ» حکمت412
براى آنکه ادب و آراستگى داشته باشى، همینقدر بس است که از انجام آنچه در دیگران نمىپسندى، دورى کنى.
شرح : امام علیهالسلام، تمام راهها و روشهایى که براى ادب و آراستگى و تربیت جامعه ممکن است بوجود آید، 1400 سال پیش از این، در یک جمله کوتاه و بسیار عمیق و پر معنى، خلاصه فرمودهاند. و آن این است که: اگر مىخواهى مؤدب و آراسته و داراى اخلاق نیکو باشى، لازم نیست که راههاى دشوارى را طى کنى. بلکه فقط کافى است هر کارى که دیگرى انجام داد، و تو متوجه شدى که کار زشت و ناپسندى کرده است، خودت آن کار را انجام ندهى. به این ترتیب تو تمام کارهاى زشت و ناپسندى که ممکن است کسى انجام دهد، از وجود خودت دور خواهى کرد، و در نتیجه مبدل به شخصی خواهى شد که هیچگونه زشتى و ناپسندى، در و جودش پیدا نمیشود.
6 ـ غیبت: کار ناتوانها
«الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ» حکمت453 غیبت کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.
شرح : یک مسلمان مؤمن واقعى، اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد، باید بر اساس جرأت انسانى و اخلاق اسلامى، رو دروى آن شخص، ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد، بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند. کسى که غیبت میکند، بدون شک آدم ناتوان و بى جرأتى است. زیرا همینکه مىنشیند و پشت سر دیگران بد گویى مىکند، نشان مىدهد که جرأت ندارد با آن افراد روبرو شود، و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد. و چون در خود، قدرت و جرأت روبرو شدن با آن افراد را نمىبیند، آخرین تلاشى که مىتوان بکار ببرد، این است که به وسیله بد گوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد و به اصطلاح دل خود را خنک کند.
7 ـ ایمان و راستگویى
«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ » حکمت450
نشانه ایمان، آن است که: راستگویى را، اگر چه به تو زیان برساند، مقدم بدارى.
شرح : یعنى کسى که داراى ایمان محکم و راستین است، نشانههائى دارد، که بوسیله آنها، میتوان او را، از افراد بىایمان، بازشناسى کرد.
یکى از نشانههای مسلمان و مؤمن واقعى آن است که : شخص مؤمن، سود واقعى را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعى را، در اطاعتنکردن از دستورات خدا مىداند، از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئى پرهیز کنیم، مسلمان باایمان نیز، هرگز حاضر نمىشود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایى که حتى اگر زمانى، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم مىپوشد، و زیان راست گفتن را به جان مىپذیرد، و لب به دروغگویى باز نمىکند. زیرا مؤمن، سود و زیان واقعى را نزد خدا میداند و بس.
8 ـ چه بسا که یکبار خوردن
«کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ تَمْنَعُ أَکَلَاتٍ» حکمت 162
بسا که یک خوردن چیزى، تو را از خوردن بسیارى از خوردنیهاى دیگر، محروم مىکند.
شرح : این سخن امام علیهالسلام، به ما مىآموزد که: در هر کارى، باید به عاقبت آن هم بیندیشیم و صلاح خود را تشخیص دهیم. یعنى اگر دیدیم، در کارى، با یکبار استفاده کردن، چندین استفاده بعدى را از دست میدهیم، باید از انجام آن کار خوددارى کنیم مثل پرخوری و...
«مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَد» حکمت140 کسى که در خرج کردن میانهروى کند، تنگدست نمىشود.
شرح : سخن امام علیهالسلام نیز به ما مىآموزد: انسان، هر قدر هم که در آمد زیاد داشته باشد، اگر در خرج کردن اندازه نگه ندارد، در آمدش تمام مىشود، و خودش نیز تنگدست و محتاج مىشود، اما کسى که عقل معاش دارد پولش را به اندازه خرج مىکند، هیچگاه تنگدست و محتاج نخواهد شد.
10 ـ تندخویى دیوانگى است
« الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌ» حکمت247
تندخوئى یک نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگىاش پابرجا و پایدار شده است.
شرح : شخص تندخو، نمیتواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار کند. در نتیجه، هنگام خشم و تند خوئى، دست به کارهایی میزند که عقل سالم انجام آن را نمىپذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مىگشاید، دست به شکستن و پاره کردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مىزند. با دیگران نزاع و کتک کارى میکند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مىشود چه بسا دیده شده که خشم و تند خوئى یک نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعهئى رخ داده. یا زیان و خسارت جبرانناپذیر دیگرى پیش آمده است.
وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مىبرد و باعث ایجاد چنین مشکلات و مصیبتهائى میشود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست که مرتکب چه کارهائى میشود.
11ـ حکمتهاى ایمان : نماز
«فرض اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ و...» حکمت 252
خداوند، ایمان را براى پاک شدن دلها از آلودگى کفر و شرک، و نماز را براى پاک بودن از سرکشى و نافرمانى واجب کرد، زکات را وسیلهاى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیلهاى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شکوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم، و نهى از منکر را براى باز داشتن افراد بىخرد، از کارهاى زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح : امام علیهالسلام در این جملههاى کوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحى دقیق و عمیق داده است.
12 ـ در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
« أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا» حکمت 268
در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود، و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید با تو دوست شود.
شرح : در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانهروى کرد و اندازه نگهداشت. چون زیادهروى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.
وقتى با کسى دوست میشویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اختلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. در آن صورت، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است، میتواند از دانستههاى خود، بر ضد ما سوء استفاده کند، و ضربههایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه رو باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر دربارهاش سخنان زشت و زننده بگوییم، که اگر روزى بایکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.
« لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه» حکمت 40
زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او جاى گرفته است
(عاقل، با اندیشه سخن مىگوید ونادان بىفکر)
شرح : انسان عاقل، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مىکند، معنى آن سخن و نیکى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مىسنجد، نتیجهیى را که ممکن است از آن حاصل شود حساب مىکند، و هنگامى که به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت، آن را بر زبان مىآورد.
پس عاقل، قلب و اندیشهاش را پیش از زبانش به کار مىاندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه میدارد.
اما احمق، بر عکس رفتار مىکند. یعنى هر سخنى که به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فکر و اندیشه بیان مىکند، و پس از آن که سخن او، در دیگران، تأثیر بد گذاشت، تازه بفکر مىافتد که آیا سخنش درست بوده یا نادرست. یعنى احمق، نخست زبان خود را به کار مىاندازد و نسنجیده حرف مىزند، و بعد از آن، به قلب و عقل خود مراجعه مىکند و در باره نیک و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مىاندیشد. به همین دلیل است که خردمندان، از قدیم گفتهاند: سخنى که درباره آن کاملا فکر نکردهاى، بر زبان میاور.
«أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ» حکمت 6
ترجمه: کارهایى که بندگان در این دنیا انجام میدهند، روز قیامت، در برابر چشمهایشان خواهد بود.
امام علیهالسلام، چنین خبر مىدهد که: هر کارى که بندگان، در دنیا انجام مىدهند، خداوند با تمام جزئیاتش ضبط و حفظ مىکند. و در روز قیامت، تمام آن کارها را، که در نامه عمل هرکس محفوظ مانده است، جلوى چشم بندگان مجسم مىسازد، و بدانند که خداوند، هر کس را، به - نسبت اعمال نیک و یا بدش، پاداش یا کیفر مىدهد.
و در آن روز، سختترین عذابها، براى کسانى است که کارهاى بدى که در این دنیا انجام دادهاند، در آن دنیا مقابل چشمشان مجسم مىشود.
15 ـ پرهیز از جایگاه تهمت
«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ» حکمت 159
کسى که خود را در معرض بد نامى و جایگاه تهمت قرار مىدهد،نباید کسى را که به او گمان بد مىبرد، ملامت کند.
شرح : یکى از دستورهاى اسلامى این است که: مسلمان مؤمن نباید فقط به این که کار بد نمىکند و حرف بد نمىزند، راضى و خشنود باشد. بلکه باید از شنیدن حرف بد و دیدن کار بد نیز خوددارى کند ، یا اگر در جایى کارهاى گناه آلود انجام شود، نباید در آنجا درنگ کند. اگر چنین کند، نباید کسانى را که به او بد گمان شده و تهمت زدهاند، ملامت کند. زیرا، تقصیر از خود اوست، که با قدم گذاشتن به چنان مکانهایى، در دل دیگران، نسبت به خود بد گمانى ایجاد کرده است.
« إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّة» حکمت 114 از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوه است.
شرح : عمر انسان کوتاه و زودگذر است، و فرصتهاى زندگى کوتاهتر و زودگذرتر از آن. هر روزى که از عمر انسان مىگذرد، تعدادى از فرصتهاى زندگى او نیز براى همیشه از دست مىرود و نابود میشود. به همین دلیل است که انسان باید هر فرصتى را که پیش مىآید، غنیمت بشمارد و از آن بهترین استفاده را بکند. و گرنه، از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوهى مىشود که به هیچ قیمتى، قابل جبران نخواهد بود.
17ـ ناتوان تر از ناتوان ترین
« أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ» حکمت 11
ناتوانترین مردم کسى است که در بدست آوردن دوست، ناتوان باشد، و ناتوانتر از او، کسى است که دوست بدست آمده را، از دست بدهد.
شرح : على
علیهالسلام مىفرماید: یکى از نشانههاى قدرت روح و توانایى
اخلاق، این است که انسان بتواند با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب، براى خود
دوستان زیادى پیدا کند. پس کسى که نمىتواند براى خود دوست صمیمى و خوبى پیدا کند
، از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است.
اما، ناتوانتر از او، کسى است که
دوستى را پیدا کرده، نتواند براى همیشه نگه دارد. یعنى با رفتار بد و اخلاق نامناسب
خود، دوستان بدست آمده را، از دست بدهد و در زندگى اجتماعى، تنها بماند. زیرا
نگهدارى دوست، دشوارتر از بدست آوردن دوست است. یعنى براى حفظ دوستان بدست آمده،
بیش از یافتن دوستان جدید، قدرت روحى و اخلاق لازم است.
اداره قرآن عترت ونماز
اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان
|
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.
این کلمات و جملات، مانند دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده تا با بیانى ساده براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که شما با حفظ کردن و عمل به آنها می توانید شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزید و اصلاح کنید.
1ـ انگیزهی دوری از گناه
«لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ- لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِه» حکمت 290
ترجمه: اگر حتی خداوند، بندگانش را، از نافرمانی کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهی نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهای او، سپاسگزاری کرده باشد.
شرح: کسیکه گناه میکند و فرمان خداوند را به جای نمیآورد، در حقیقت، نعمتهایی را که خداوند به او داده است، تباه میکند.
در واقع گناهکار، برای آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانی، شود، از همان امکانات و نیروهایی استفاده میکند، که خداوند، آنها را، برای انجام کارهای درست و نیک به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، و نعمتها و نیروهایی را که از خداوند دارد، تباه و حرام نمیکند؟ البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانی، بیمناک کرده است. ولی اگر خداوند چنین بیم و هشداری هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهای خداوند را تباه کند. یعنی در برابر نعمتهای دیدن، شنیدن، بوئیدن، حرکت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایی انجام کارهای گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به شکرانه این نعمتهای بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرمانی خداوند نشود.
2ـ زندگی دنیوی دلیل زندگی اخروی
«وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى- وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى» حکمت/ 126
ترجمه: در شگفتم، از کسیکه زندگی این دنیا را میبیند، و باز زندگی دنیای دیگر (آخرت) را قبول ندارد.
شرح: کسیکه با درک و دانائی، در زندگی این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانههایی خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت میکنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش بررسی کند، هرگز مسئله آخرت و زندگی پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنیای خود نگاه کنیم، به روشنی میبینیم که انسان و حیوان و گیاه، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از «نیستی» به وجود آمدهاند. پس خداوندی که قادر بوده است این زندگی و این همه موجودات زنده را، از «نیستی» به «هستی» بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودی این موجودات، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
پس به عنوان مثال همانگونه که میبینیم خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به خود آورده است. به این ترتیب، خدایی که چنین قدرتی دارد، یکبار دیگر هم، قادر به انجام این کار خواهد بود. یعنی، وقتی ما بمیریم و به مشتی خاک مبدل شویم، دوباره، در روز قیامت، خداوند ما را، از دل خاکها بیرون میآورد، و به ما «هستی» و زندگی میدهد، تا برای رسیدگی به حساب کارهایمان، در صف محشر آماده شویم.
3ـ بزرگترین عیب
«أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُه» حکمت 353
ترجمه: بزرگترین عیب آن است که: عیبی را که خود نیز داری، در دیگران، عیب بشماری.
شرح: کسانی هستند که عیب و ایرادی را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمیبینند و به حساب نمیآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگری ببینند، زبان به عیبجویی و انتقاد باز میکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن میگویند.
امام علیهالسلام میفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبی را در مردم ببینی و آن را زشت و ناپسند بشماری و زبان به انتقادش بگشایی، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشی، ولی به آن توجه نکنی.
البته، منظور امام این نیست که وقتی در دیگران عیبی را دیدی که خودت نیز شبیه آن عیب را داری، همین کافی است که عیب دیگران را به زبان نیاوری، و در عوض، عیب خودت نیز، سر جایش باقی بماند. بلکه، منظور این است که وقتی، عیب دیگران، باعث ناراحتی ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، دارای همان عیب هستیم، در صدد بر طرف کردن آن برآئیم، زیرا آن عیب، همانطور که در وجود دیگران، ما را ناراحت کرده است، در وجود ما نیز باعث ناراحتی دیگران خواهد شد.
4ـ همت عالی و شکم پروری
«لَا تَجْتَمِعُ عَزیمَةٌ وَ وَلیمَةٌ» حکمت 241
ترجمه: همت عالی، با سورچرانی و شکمپروری، سازگار نیست.
شرح: کسی که صاحب همت عالی است به شکمپروری و سور چرانی، توجه و اعتناء نمیکند و کسی که در پی سورچرانی و شکمپروری برود، نمیتواند همت عالی داشته باشد. و به عبارت دیگر، ممکن نیست که همت عالی، و شکم پروری، در وجود انسان، یکجا جمع شده باشد. زیرا شخص سورچران، بیش از هر چیز، در بند شکم خویش است، و تمام فکر و کوشش او صرف آن میشود که چطور و از چه راهی، خود را به سفرهیی رنگین برساند و شکمش را از خوراکیهای لذیذ انباشته کند. اما کسی که همت عالی دارد، فکر و ذهنش، آنقدر مشغول مسائل مهم و کارهای عالی و انسانی است، که اصولا فرصتی برای فکر کردن به شکم پیدا نمیکند. و تازه وقتی هم سر سفره بنشیند، غذایش، سادهترین غذاها خواهد بود. نمونه درخشان این افراد، خود حضرت علی علیهالسلام است که غذایش، بیشتر اوقات، چیزی جز نان خالی، یا نانی همراه با کمی خرما، یا کمی پیاز، یا کمی نمک نبوده است. تا جایی که اگر اندکی بیش از این برایش غذا میآوردند، به شدت اعتراض میکرد.
5ـ ایمان و راستگویی
«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ » حکمت 458
ترجمه: نشانهی ایمان، آن است که: راستگویی را، اگر چه به تو زیان برساند، بر دروغگویی، اگر چه به تو سود برساند، مقدم بداری.
شرح: مسلمان مومن واقعی، یعنی کسی که دارای ایمان محکم و راستین است، نشانههائی دارد، که بوسیلهی آنها، میتوان او را، از افراد بیایمان یا سست ایمان، بازشناسی کرد.
یکی از این نشانهها، آن است که: شخص مومن، سود واقعی را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعی را، در اطاعت نکردن از دستورات خدا میداند. از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئی پرهیز کنیم، مسلمان با ایمان نیز، هرگز حاضر نمیشود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایی که حتی اگر زمانی، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم میپوشد، و زیان راست گفتن را به جان میپذیرد، و لب به دروغگویی باز نمیکند. زیرا مومن، سود و زیان واقعی را نزد خدا میداند و بس.
6ـ ایمان
«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ- وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ- وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ- وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ- وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ- وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ- وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ- وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ »حکمت 252
ترجمه: خداوند، ایمان را برای پاک شدن دلها از آلودگی کفر و شرک، و نماز را برای پاک بودن از سرکشی و نافرمانی واجب کرد، زکوه را وسیلهیی برای روزی مستمندان، و روزه را وسیلهیی برای آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را برای نیرومند شدن دین، و جهاد را برای شکوه و سربلندی اسلام واجب ساخت، امر به معروف را به خاطر اصلاح توده ناآگاه مردم، و نهی از منکر را برای بازداشتن افراد بیخرد، از کارهای زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح: احکام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائی هستند که خداوند برای بندگان مومن خود مقرر کرده است. از اینرو، انجام دادن این احکام، وظیفه حتمی و قطعی مسلمانان است، و یک مسلمان مومن کسی است که دستورهای واجب الاجرای خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شک و تردیدی نشود، هیچگونه سئوال و جوابی نکند، و هیچگونه دلیل و برهانی نخواهد.
با این حال، گاهی پیشوایان معصوم و امامان بزرگوار ما، علت منطقی و فلسفه فردی و اجتماعی این دستورها را تشریح کرده و درباره هر یک، توضیح کافی دادهاند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقی و مستدل بودن دستورهای اسلام پی ببرند و بتوانند با دستورهای ادیان دیگر مقایسه کنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احکامی که انجام میدهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.
امام علیهالسلام نیز، در این جملههای کوتاه و پر معنی، فلسفه ایمان، نماز، زکوه، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهی از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحی دقیق و عمیق داده است.
7ـ عمل و نسب
«مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُه » حکمت 23
ترجمه: کسی که به خاطر کردارش عقب مانده است، با اتکاء به اصل و نسب، نمیتواند پیش بیفتد.
شرح: انسان باید کردار نیکو داشته باشد، و تنها به اتکاء کردار خود، به سوی آسایش دنیا و سعادت آخرت پیش برود. زیرا در قانون الهی، کردار هیچکس را به حساب کس دیگر نمینویسند و پاداش هیچکس را به بستگان و نزدیکان او نمیدهند. انسان، نمیتواند به پدر و مادر و اجداد شریف و بزرگوارش، که در تقوی یا علم یا هنر احترام و اعتبار داشتهاند، متکی باشد. و نمیتواند به اتکاء آنها، به کردار خود بیتوجهی کند. یعنی عبادت و بندگی خداوند را بجای نیاورد، و برای پیشرفت زندگی رستگاری آخرت خود هیچ کاری انجام ندهد، ولی بخاطر اصل و نسب خود، منتظر باشد که در این دنیا به مقام و منزلت و احترام برسد، و در آن دنیا هم پاداش نیکو بگیرد.
8 ـ تفاوت اعمال
«شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ - عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ- وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ» حکمت121
ترجمه: چه تفاوت بسیاری، که بین دو گونه عمل و کردار انسانها وجود دارد: عملی که لذت و خوشی آن به سرعت میگذرد، ولی نتایج زیانبار و عواقب آن باقی میماند، و عملی که رنج و زحمت آن، زود تمام میشود ولی پاداش آن بر جای میماند.
شرح: خداوند، انسان را آزاد و مختار آفرید و به او عقل و شعور داد، تا آزادانه راه زندگیاش را انتخاب کند، و با اراده و اختیار خود، هر عملی را که دلش خواست، انجام دهد. اما در روز قیامت، کسی که عمل خوب انجام داده پاداش میگیرد و کسی که مرتکب اعمال بد شده، به کیفر و مجازات میرسد.
امام علیهالسلام، به مسلمانان هشدار میدهد، تا بدانند که بین این دو گونه عمل، تفاوت بسیاری هست، و فریب ظاهر را نخورند. یعنی انسان باید بداند، که کار خوب و بد، هر دو، به زودی میگذرد و تمام میشود، در حالیکه نتایج و پیآمدهای آن، ازبین نمیرود، و در کارنامه عمل انسان، باقی میماند.
9ـ مسئولیت وعده
«الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدَ» حکمت 336
ترجمه: کسی که از او درخواستی میشود، تا زمانی که وعده انجامش را نداده باشد، آزاد است.
شرح: اسلام، درباره وفای به عهد سفارش بسیار کرده است. تا جایی که گفته میشود: یکی از تفاوتهای مسلمان با دیگران، در این است که مسلمان، وقتی برای انجام کاری قول بدهد، دیگر به هیچ قیمتی نباید از انجام قول و وعده خود، شانه خالی کند. پس هرگاه، کسی از شما درخواستی کرد، نباید نسنجیده و بدون اندیشه و حساب، وعده انجام آن را بدهید.
امام علیهالسلام، برای آن که ارزش و اهمیت خوش قولی، و زشتی بد قولی را نشان دهد، در این کلام، موضوع را به شکل تازهیی مطرح کرده است. حضرت میفرماید: وقتی از شما درخواستی میشود، تا زمانی که قول انجامش را ندادهاید، آزاد هستید که انجام آن کار را قبول کنید یا قبول نکنید. اما همینکه وعده انجامش را دادید، دیگر آزاد نیستید، بلکه خود را به صورت بنده کسی در آوردهاید، که باید برایش کاری انجام بدهید. یعنی انسان، در برابر قول و قراری که میگذارد، آنقدر مسئولیت پیدا میکند که گویی به صورت بندهی قول و عهد خود درآمده است، و هیچ چارهیی، جز انجام آن ندارد.
10ـ رفتار ما و گفتار دیگران
«مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ- قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُونَ » حکمت 35
ترجمه: هر کس به سوی چیزی که مردم از آن بدشان میآید بشتابد، مردم نیز درباره او، آنچه را که نمیدانند، خواهند گفت.
شرح:
کسی که با گفتار و کردار زننده خویش، مردم را برنجاند، مثل آن است که شتابان، به سوی
چیزی رفته که مردم از آن بدشان میآید. یعنی، برای انجام کاری که باعث رنجش و آزردگی
دیگران میشود، شتاب کرده است. معنی
شتاب کردن، در کاری که باعث رنجش میشود، آن است که ما، بدون فکر و اندیشه، و بدون
سنجیدن و حساب کردن، سخنی بگوئیم یا کاری کنیم که دیگران را از ما متنفر و رنجیده سازد
با نهج البلاغه، بیشتر آشنا شویم (پایه نهم)
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى مختصراز کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه»است، که براى شما دانش آموزان عزیز نوجوان انتخاب شده و همچون دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب، به دست آمده، وبا بیانى ساده عرضه شده تا براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، باکتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علامه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،مجموعه نامههای امام(ع) به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسئولان کشوری و... که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلامکه بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علی(ع) امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علمای قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که ما با به خاطر سپاری و عمل به آنها می توانیم شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزیم و اصلاح کنیم.
«وأَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ الْبَیِّنَاتِ عَلَی لَطِیفِ صَنْعَتِهِ وَعَظِیمِ قُدْرَتِه» (خطبه/164)
وخداوند بزرگ نشانههای گویائی برظرافت صنعت، وبزرگی قدرت خودآفرید، تا اورابشناسند.
شرح: خداوندبزرگ نشانههای گویائی برخلقت وبزرگی قدرت خود آفرید تا انسان بامشاهده آثارخداوند وزیبایی های طبیعت به فکرفرو روند، وسرانجام دست زیبای خدا را به خوبی بنگرند، واعتراف کنندکه هرساخته شدهای سازندهای دارد.
«إِلَی أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداًرَسُولَ اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله لِإِنْجَازِعِدَتِهِ واِتمَام ِنُبُوَّته »(خطبه/1)َُُِِ
تاآن که خداوند سبحان محمدصلی الله علیه واله وسلم «که درودخدابراو وخاندانش باد» رافرستاد تاوعده های اوتحقق پذیرد، وراه پیامبران آسمانی تکامل یابد.
شرح: امام علی علیهالسلام درجاهای مختلف اشاره به اصل هدایت عمومی مینماید، وتازندگی انسانها تداوم دارد، اعزام پیامبران نیزدوام خواهدداشت تا آنجاکه طرح هدایت به کمال رسد وآخرین پیامبرخاتم اعزام گرددکه فرمود:پس اعزام پیامبران آسمانی براساس اصل «هدایت»سامان یافته است که پس ازآفرینش انسانها،یک ضرورت غیرقابل انکاراست.
«الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَیْءصَدرًا »(حکمت/325)
(شادی مومن در چهره ی او واندوه وی در دلش پنهان است وسینه اش از هرچیزی فراختر است.)
شرح : درست است که حالات زندگی انسان یکنواخت نیست و گاهی ممکن است غمها ومصیبتها ومشکلاتی دامن گیرانسان گردد، امادرروابط دوستانه وبرخورد بامردم نباید تلخی غمها ومشکلات رابکام دیگران فروریخت
« وَاسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَفَإِنَّهُ أَدْعَی إِلَی النَّصْرِ » : صبروبردباری را شعارخودقراردهیدکه شمارابه پیروزی میرساند. (خطبه/26)
شرح : مشکلات میآیند ومیگذرند. غمها ودرد ها همواره برسر راه ماسبزمیشوند. اگر راه مقابله بامشکلات رابدانیم مانیز به سلامت ازکنار انواع مشکلات خواهیم گذشت وآسیبی به مانخواهد رسید که باصبر وبردباری میتوان برمشکلات پیروزشد. در آثار به جای مانده از بزرگان ادب صبر، تلخ و ناگوار اما نتیجه و حاصل آن شیرین معرفی شده است. مولانا میفرماید:
صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیرین دهد پرمنفعت
حافظ همین قرابت صبر و کامروایی را اینگونه توصیف میکند:
صبرو ظفرهردو دوستان قدیمند *** براثرصبر ، نوبت ظفرآید
« وَإِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَی طَاعَةًاللَّهِ» : هرگاه نیرومند شدی ، توانت را درطاعت پروردگار به کار گیر (حکمت/375)
شرح : یعنی ورزش ونیرومندی،وبدست آوردن قدرت وتوانمندی،دراسلام هدف داراست. باید قدرت بدست آورد تادرراه خدا آنرابکار گرفت و ازمستضعفان حمایت کرد تابتوان ریشههای مفاسد اجتماعی راخشکاند و انواع تهاجمات را پاسخ داد.
« َمَن تَفَکَّرَأَبْصَر » : هرکس که زیاد فکرکندآگاه میشود (نامه /31)
شرح : راه صحیح اختراع وسازندگی، فکر واندیشه است، زیادفکرکردن وزیاد مطالعه داشتن است ونوجوانان بایددراین دوران حساس وزیبای عمر فراوان مطالعه کنند وبسیار بیاندیشند تادر سازندگی کشورخود موفق باشند .
ازدیدگاه امام علی علیهالسلام نوجوان باید زیاد فکرکند،تلاش کند، به سازندگی وبازسازی بیاندیشد وامید وار باشدکه میتواند مشکلات را ازسرراه بردارد،معماهای علمی راحل کند وجامعهی خود رابه کمال برساند.
«إِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُأَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ ، وإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُعَنْک َأَحْوَجَ مَاتَکُونُ إِلَیْهِ ، وَإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْفَاجِرِفَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتَّافِه، وَإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْکَذَّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَیُبَعِّد ُعَلَیْکَ اَلقَریبَ» (حکمت 37)
از دوستى با نادان بپرهیز، چون او میخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیان میرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها میکند، از دوستى با شخص بدکاره بپرهیز، چون او به ناچیز ترین قیمتها تو را مىفروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سراب، فریبت میدهد. دور را در نظرت نزدیک نشان میدهد، ونزدیک را دور جلوهگر میسازد.
شرح : در انتخاب دوست، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دستکم، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت نادانى، بخل، بدکارى و دروغگویى هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم.
شخص نادان، هر چند هم که مهربان و صمیمی باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمی دهد. به همین جهت، حتى وقتى می خواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، کارى می کند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیزدیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذرهاى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه می دهد، که به او نیازمند نباشد. اما همین که یکى ازدوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگىاش به اندکی گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیانمىشود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج، رها می کند و به حال خود مىگذرد.
بدکاره، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت ورستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشترین چیزها از دست مىدهد. بنابراین، مسلم است که چنین کسى، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت.
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست. چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده میشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست، همیشه به فکر فریب دادن است. شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى(بد)وانمود میکند. و کارهاى بد را به صورت(خوب) نشان میدهد. در نتیجه، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را میخورد، و دوعیب بزرگ در زندگى پیدا میکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان میشود، چون خیال میکند که آن کارها(بد) است. و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مىپردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارهاخوب است.
«اَلتََّوَدَّدُ نِصفُ العَقلِ » : دوستی وهمکاری بادیگران، نیمی ازعقل است .
شرح: یعنی انسان عاقل ازفکرواندیشه وعلم وهنردیگران درسایهی وحدت، استفاده میکندوازخودمحوری وغرورزدگی فاصله میگیرد
«وَرَضِىَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ» : آن که جان را با طمع ورزی بپوشاند ، خودراپست کرده است. (حکمت/5)
الف: حتى در موفقیتها و کسب امتیازها نیز نباید براى بعضى افراد، موفقیت خود را گفت؛ زیرا گاه زمینه حسادت در آنها ایجاد مىشود؛ بنابراین، نباید رازهاى خود را براى دیگران بازگویید خصوصاً امروزه که مراکز مشاوره حضورى، تلفنى، مکاتبهاى وجود دارد و مىتوانید با آنها تماس حاصل کنید.
ب: در موارد خاصى که مىخواهید رازى را بگویید، همرازى انتخاب کنید که رازدار و امین و از همه مهمتر راهگشا و سازنده باشد. صرف شنیدن درد، مشکلى را حل نمىکند. مهم رفع مشکل است که افراد با تجربه و کاردانمىتوانند راه مناسبى را در برابر مشکلات به انسان نشان دهند.
وای یه روز صفری یه روز صد دلم از دست تو دق کرد مگه جنگه
آی نمیدونی چی میخوای همش میری نمیای چی بگم بت
وای یه روز صفری یه روز صد دلم از دست تو دق کرد مگه جنگه
آی نمیدونی چی میخوای همش میری نمیای چی بگم بت
دل ببندو دل همه رو بشکن بخاطرم
حیفه از تو دل بکنم آخه کجا برم
کی میتونه بشینه تو این دل خسته جز تو
این دیوونه چشماشو رو هر کسی بسته جز تو
تکست آهنگ مگه جنگه مسعود صادقلو
جان من حرف نزن یکم گوش بده
نزار این عاشقت از هوش بره
یار من باش تو هم
ای کاش تو هم مهربون باشی با من دیگه با دلم
ای وای دلم
دل ببندو دل همه رو بشکن بخاطرم
حیفه از تو دل بکنم آخه کجا برم
کی میتونه بشینه تو این دل خسته جز تو
این دیوونه چشماشو رو هر کسی بسته جز تو
دل ببندو دل همه رو بشکن بخاطرم
حیفه از تو دل بکنم آخه کجا برم
کی میتونه بشینه تو این دل خسته جز تو
این دیوونه چشماشو رو هر کسی بسته جز تو
ترانه سرا : مسعود صادقلو
باسمه تعالی
برنامه امتحانات هماهنگ پایه نهم دانش آموزان ،داوطلبان آزاد و مدارس آموزش از راه دور
وبرنامه امتحانات هماهنگ پایه هفتم و هشتم دانش آموزان
در نوبت خرداد ماه سال تحصیلی 1396/1397استان اصفهان
دبیرستان جهاد
روز |
تاریخ |
نهم |
هشتم |
هفتم |
|
ساعت 8صبح |
ساعت 10صبح |
ساعت 10صبح |
|||
سه شنبه |
97/3/01 |
قرآن |
قرآن |
قرآن |
|
چهار شنبه |
97/3/2 |
املا فارسی |
املا فارسی |
املا فارسی |
|
شنبه |
97/3/5 |
ریاضی |
ریاضی (هماهنگ) |
پیام های آسمانی |
|
دوشنبه |
97/3/7 |
عربی |
عربی |
عربی |
|
چهارشنبه |
97/3/9 |
پیام های آسمانی |
پیام های آسمانی |
ریاضی (هماهنگ) |
|
یکشنبه |
97/3/13 |
زبان خارجی |
زبان خارجی |
زبان خارجی |
|
شنبه |
97/3/19 |
علوم تجربی |
علوم تجربی (هماهنگ) |
علوم تجربی |
|
دوشنبه |
97/3/21 |
مطالعات اجتماعی |
مطالعات اجتماعی |
مطالعات اجتماعی |
|
سه شنبه |
97/3/22 |
انشا ی فارسی |
انشا ی فارسی |
انشا ی فارسی |
|
چهارشنبه |
97/3/23 |
آمادگی |
---- |
---- |
|
نفرات برتر مسابقات قرآن و معارف اسلامی سال تحصیلی 96-97
متوسطه اول پسران
ردیف |
نام و نام خانوادگی |
رشته |
پایه |
رتبه |
نمره-توضیحات |
1 |
عباس بیگدلی |
قرائت ترتیل |
هشتم |
دوم |
60 |
2 |
مهدی امیر حاجلو |
قرائت تحقیق |
نهم |
سوم |
75 |
3 |
محمد بیگدلی |
اذان |
هفتم |
سوم |
69 |
4 |
اصغراروجعلیان |
اذان |
هشتم |
سوم |
74 |
5 |
اصغر امیر حاجلو |
اذان |
نهم |
سوم |
79 |
6 |
عماد امیر حاجلو |
مداحی |
هفتم |
دوم |
89 |
7 |
حسین امیر حاجیلو |
احکام |
نهم |
اول |
14 |
8 |
سجاد شمعلی |
تفسیر(مفاهیم) |
هشتم |
سوم |
7- |
9 |
ابوالفضل گرجی |
صحیفه سجادیه |
هفتم |
سوم |
9.5- |
با نهج البلاغه، بیشتر آشنا شویم (پایه نهم)
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى مختصراز کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه»است، که براى شما دانش آموزان عزیز نوجوان انتخاب شده و همچون دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب، به دست آمده، وبا بیانى ساده عرضه شده تا براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، باکتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علامه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،مجموعه نامههای امام(ع) به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسئولان کشوری و... که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلامکه بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علی(ع) امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علمای قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که ما با به خاطر سپاری و عمل به آنها می توانیم شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزیم و اصلاح کنیم.
«وأَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ الْبَیِّنَاتِ عَلَی لَطِیفِ صَنْعَتِهِ وَعَظِیمِ قُدْرَتِه» (خطبه/164)
وخداوند بزرگ نشانههای گویائی برظرافت صنعت، وبزرگی قدرت خودآفرید، تا اورابشناسند.
شرح: خداوندبزرگ نشانههای گویائی برخلقت وبزرگی قدرت خود آفرید تا انسان بامشاهده آثارخداوند وزیبایی های طبیعت به فکرفرو روند، وسرانجام دست زیبای خدا را به خوبی بنگرند، واعتراف کنندکه هرساخته شدهای سازندهای دارد.
«إِلَی أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداًرَسُولَ اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله لِإِنْجَازِعِدَتِهِ واِتمَام ِنُبُوَّته »(خطبه/1)َُُِِ
تاآن که خداوند سبحان محمدصلی الله علیه واله وسلم «که درودخدابراو وخاندانش باد» رافرستاد تاوعده های اوتحقق پذیرد، وراه پیامبران آسمانی تکامل یابد.
شرح: امام علی علیهالسلام درجاهای مختلف اشاره به اصل هدایت عمومی مینماید، وتازندگی انسانها تداوم دارد، اعزام پیامبران نیزدوام خواهدداشت تا آنجاکه طرح هدایت به کمال رسد وآخرین پیامبرخاتم اعزام گرددکه فرمود:پس اعزام پیامبران آسمانی براساس اصل «هدایت»سامان یافته است که پس ازآفرینش انسانها،یک ضرورت غیرقابل انکاراست.
«الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَیْءصَدرًا »(حکمت/325)
(شادی مومن در چهره ی او واندوه وی در دلش پنهان است وسینه اش از هرچیزی فراختر است.)
شرح : درست است که حالات زندگی انسان یکنواخت نیست و گاهی ممکن است غمها ومصیبتها ومشکلاتی دامن گیرانسان گردد، امادرروابط دوستانه وبرخورد بامردم نباید تلخی غمها ومشکلات رابکام دیگران فروریخت
« وَاسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَفَإِنَّهُ أَدْعَی إِلَی النَّصْرِ » : صبروبردباری را شعارخودقراردهیدکه شمارابه پیروزی میرساند. (خطبه/26)
شرح : مشکلات میآیند ومیگذرند. غمها ودرد ها همواره برسر راه ماسبزمیشوند. اگر راه مقابله بامشکلات رابدانیم مانیز به سلامت ازکنار انواع مشکلات خواهیم گذشت وآسیبی به مانخواهد رسید که باصبر وبردباری میتوان برمشکلات پیروزشد. در آثار به جای مانده از بزرگان ادب صبر، تلخ و ناگوار اما نتیجه و حاصل آن شیرین معرفی شده است. مولانا میفرماید:
صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیرین دهد پرمنفعت
حافظ همین قرابت صبر و کامروایی را اینگونه توصیف میکند:
صبرو ظفرهردو دوستان قدیمند *** براثرصبر ، نوبت ظفرآید
« وَإِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَی طَاعَةًاللَّهِ» : هرگاه نیرومند شدی ، توانت را درطاعت پروردگار به کار گیر (حکمت/375)
شرح : یعنی ورزش ونیرومندی،وبدست آوردن قدرت وتوانمندی،دراسلام هدف داراست. باید قدرت بدست آورد تادرراه خدا آنرابکار گرفت و ازمستضعفان حمایت کرد تابتوان ریشههای مفاسد اجتماعی راخشکاند و انواع تهاجمات را پاسخ داد.
« َمَن تَفَکَّرَأَبْصَر » : هرکس که زیاد فکرکندآگاه میشود (نامه /31)
شرح : راه صحیح اختراع وسازندگی، فکر واندیشه است، زیادفکرکردن وزیاد مطالعه داشتن است ونوجوانان بایددراین دوران حساس وزیبای عمر فراوان مطالعه کنند وبسیار بیاندیشند تادر سازندگی کشورخود موفق باشند .
ازدیدگاه امام علی علیهالسلام نوجوان باید زیاد فکرکند،تلاش کند، به سازندگی وبازسازی بیاندیشد وامید وار باشدکه میتواند مشکلات را ازسرراه بردارد،معماهای علمی راحل کند وجامعهی خود رابه کمال برساند.
«إِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُأَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ ، وإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُعَنْک َأَحْوَجَ مَاتَکُونُ إِلَیْهِ ، وَإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْفَاجِرِفَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتَّافِه، وَإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْکَذَّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَیُبَعِّد ُعَلَیْکَ اَلقَریبَ» (حکمت 37)
از دوستى با نادان بپرهیز، چون او میخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیان میرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها میکند، از دوستى با شخص بدکاره بپرهیز، چون او به ناچیز ترین قیمتها تو را مىفروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سراب، فریبت میدهد. دور را در نظرت نزدیک نشان میدهد، ونزدیک را دور جلوهگر میسازد.
شرح : در انتخاب دوست، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دستکم، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت نادانى، بخل، بدکارى و دروغگویى هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم.
شخص نادان، هر چند هم که مهربان و صمیمی باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمی دهد. به همین جهت، حتى وقتى می خواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، کارى می کند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیزدیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذرهاى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه می دهد، که به او نیازمند نباشد. اما همین که یکى ازدوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگىاش به اندکی گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیانمىشود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج، رها می کند و به حال خود مىگذرد.
بدکاره، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت ورستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشترین چیزها از دست مىدهد. بنابراین، مسلم است که چنین کسى، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت.
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست. چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده میشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست، همیشه به فکر فریب دادن است. شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى(بد)وانمود میکند. و کارهاى بد را به صورت(خوب) نشان میدهد. در نتیجه، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را میخورد، و دوعیب بزرگ در زندگى پیدا میکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان میشود، چون خیال میکند که آن کارها(بد) است. و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مىپردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارهاخوب است.
«اَلتََّوَدَّدُ نِصفُ العَقلِ » : دوستی وهمکاری بادیگران، نیمی ازعقل است .
شرح: یعنی انسان عاقل ازفکرواندیشه وعلم وهنردیگران درسایهی وحدت، استفاده میکندوازخودمحوری وغرورزدگی فاصله میگیرد
«وَرَضِىَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ» : آن که جان را با طمع ورزی بپوشاند ، خودراپست کرده است. (حکمت/5)
الف: حتى در موفقیتها و کسب امتیازها نیز نباید براى بعضى افراد، موفقیت خود را گفت؛ زیرا گاه زمینه حسادت در آنها ایجاد مىشود؛ بنابراین، نباید رازهاى خود را براى دیگران بازگویید خصوصاً امروزه که مراکز مشاوره حضورى، تلفنى، مکاتبهاى وجود دارد و مىتوانید با آنها تماس حاصل کنید.
ب: در موارد خاصى که مىخواهید رازى را بگویید، همرازى انتخاب کنید که رازدار و امین و از همه مهمتر راهگشا و سازنده باشد. صرف شنیدن درد، مشکلى را حل نمىکند. مهم رفع مشکل است که افراد با تجربه و کاردانمىتوانند راه مناسبى را در برابر مشکلات به انسان نشان دهند.
اداره قرآن ، عترت ونماز
اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان
|
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.
این کلمات و جملات، مانند دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده تا با بیانى ساده براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که شما با حفظ کردن و عمل به آنها می توانید شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزید و اصلاح کنید.
1ـ انگیزهی دوری از گناه
«لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ- لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِه» حکمت 290
ترجمه: اگر حتی خداوند، بندگانش را، از نافرمانی کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهی نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهای او، سپاسگزاری کرده باشد.
شرح: کسیکه گناه میکند و فرمان خداوند را به جای نمیآورد، در حقیقت، نعمتهایی را که خداوند به او داده است، تباه میکند.
در واقع گناهکار، برای آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانی، شود، از همان امکانات و نیروهایی استفاده میکند، که خداوند، آنها را، برای انجام کارهای درست و نیک به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، و نعمتها و نیروهایی را که از خداوند دارد، تباه و حرام نمیکند؟ البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانی، بیمناک کرده است. ولی اگر خداوند چنین بیم و هشداری هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهای خداوند را تباه کند. یعنی در برابر نعمتهای دیدن، شنیدن، بوئیدن، حرکت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایی انجام کارهای گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به شکرانه این نعمتهای بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرمانی خداوند نشود.
2ـ زندگی دنیوی دلیل زندگی اخروی
«وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى- وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى» حکمت/ 126
ترجمه: در شگفتم، از کسیکه زندگی این دنیا را میبیند، و باز زندگی دنیای دیگر (آخرت) را قبول ندارد.
شرح: کسیکه با درک و دانائی، در زندگی این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانههایی خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت میکنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش بررسی کند، هرگز مسئله آخرت و زندگی پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنیای خود نگاه کنیم، به روشنی میبینیم که انسان و حیوان و گیاه، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از «نیستی» به وجود آمدهاند. پس خداوندی که قادر بوده است این زندگی و این همه موجودات زنده را، از «نیستی» به «هستی» بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودی این موجودات، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
پس به عنوان مثال همانگونه که میبینیم خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به خود آورده است. به این ترتیب، خدایی که چنین قدرتی دارد، یکبار دیگر هم، قادر به انجام این کار خواهد بود. یعنی، وقتی ما بمیریم و به مشتی خاک مبدل شویم، دوباره، در روز قیامت، خداوند ما را، از دل خاکها بیرون میآورد، و به ما «هستی» و زندگی میدهد، تا برای رسیدگی به حساب کارهایمان، در صف محشر آماده شویم.
3ـ بزرگترین عیب
«أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُه» حکمت 353
ترجمه: بزرگترین عیب آن است که: عیبی را که خود نیز داری، در دیگران، عیب بشماری.
شرح: کسانی هستند که عیب و ایرادی را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمیبینند و به حساب نمیآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگری ببینند، زبان به عیبجویی و انتقاد باز میکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن میگویند.
امام علیهالسلام میفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبی را در مردم ببینی و آن را زشت و ناپسند بشماری و زبان به انتقادش بگشایی، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشی، ولی به آن توجه نکنی.
البته، منظور امام این نیست که وقتی در دیگران عیبی را دیدی که خودت نیز شبیه آن عیب را داری، همین کافی است که عیب دیگران را به زبان نیاوری، و در عوض، عیب خودت نیز، سر جایش باقی بماند. بلکه، منظور این است که وقتی، عیب دیگران، باعث ناراحتی ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، دارای همان عیب هستیم، در صدد بر طرف کردن آن برآئیم، زیرا آن عیب، همانطور که در وجود دیگران، ما را ناراحت کرده است، در وجود ما نیز باعث ناراحتی دیگران خواهد شد.
4ـ همت عالی و شکم پروری
«لَا تَجْتَمِعُ عَزیمَةٌ وَ وَلیمَةٌ» حکمت 241
ترجمه: همت عالی، با سورچرانی و شکمپروری، سازگار نیست.
شرح: کسی که صاحب همت عالی است به شکمپروری و سور چرانی، توجه و اعتناء نمیکند و کسی که در پی سورچرانی و شکمپروری برود، نمیتواند همت عالی داشته باشد. و به عبارت دیگر، ممکن نیست که همت عالی، و شکم پروری، در وجود انسان، یکجا جمع شده باشد. زیرا شخص سورچران، بیش از هر چیز، در بند شکم خویش است، و تمام فکر و کوشش او صرف آن میشود که چطور و از چه راهی، خود را به سفرهیی رنگین برساند و شکمش را از خوراکیهای لذیذ انباشته کند. اما کسی که همت عالی دارد، فکر و ذهنش، آنقدر مشغول مسائل مهم و کارهای عالی و انسانی است، که اصولا فرصتی برای فکر کردن به شکم پیدا نمیکند. و تازه وقتی هم سر سفره بنشیند، غذایش، سادهترین غذاها خواهد بود. نمونه درخشان این افراد، خود حضرت علی علیهالسلام است که غذایش، بیشتر اوقات، چیزی جز نان خالی، یا نانی همراه با کمی خرما، یا کمی پیاز، یا کمی نمک نبوده است. تا جایی که اگر اندکی بیش از این برایش غذا میآوردند، به شدت اعتراض میکرد.
5ـ ایمان و راستگویی
«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ » حکمت 458
ترجمه: نشانهی ایمان، آن است که: راستگویی را، اگر چه به تو زیان برساند، بر دروغگویی، اگر چه به تو سود برساند، مقدم بداری.
شرح: مسلمان مومن واقعی، یعنی کسی که دارای ایمان محکم و راستین است، نشانههائی دارد، که بوسیلهی آنها، میتوان او را، از افراد بیایمان یا سست ایمان، بازشناسی کرد.
یکی از این نشانهها، آن است که: شخص مومن، سود واقعی را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعی را، در اطاعت نکردن از دستورات خدا میداند. از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئی پرهیز کنیم، مسلمان با ایمان نیز، هرگز حاضر نمیشود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایی که حتی اگر زمانی، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم میپوشد، و زیان راست گفتن را به جان میپذیرد، و لب به دروغگویی باز نمیکند. زیرا مومن، سود و زیان واقعی را نزد خدا میداند و بس.
6ـ ایمان
«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ- وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ- وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ- وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ- وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ- وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ- وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ- وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ »حکمت 252
ترجمه: خداوند، ایمان را برای پاک شدن دلها از آلودگی کفر و شرک، و نماز را برای پاک بودن از سرکشی و نافرمانی واجب کرد، زکوه را وسیلهیی برای روزی مستمندان، و روزه را وسیلهیی برای آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را برای نیرومند شدن دین، و جهاد را برای شکوه و سربلندی اسلام واجب ساخت، امر به معروف را به خاطر اصلاح توده ناآگاه مردم، و نهی از منکر را برای بازداشتن افراد بیخرد، از کارهای زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح: احکام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائی هستند که خداوند برای بندگان مومن خود مقرر کرده است. از اینرو، انجام دادن این احکام، وظیفه حتمی و قطعی مسلمانان است، و یک مسلمان مومن کسی است که دستورهای واجب الاجرای خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شک و تردیدی نشود، هیچگونه سئوال و جوابی نکند، و هیچگونه دلیل و برهانی نخواهد.
با این حال، گاهی پیشوایان معصوم و امامان بزرگوار ما، علت منطقی و فلسفه فردی و اجتماعی این دستورها را تشریح کرده و درباره هر یک، توضیح کافی دادهاند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقی و مستدل بودن دستورهای اسلام پی ببرند و بتوانند با دستورهای ادیان دیگر مقایسه کنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احکامی که انجام میدهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.
امام علیهالسلام نیز، در این جملههای کوتاه و پر معنی، فلسفه ایمان، نماز، زکوه، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهی از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحی دقیق و عمیق داده است.
7ـ عمل و نسب
«مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُه » حکمت 23
ترجمه: کسی که به خاطر کردارش عقب مانده است، با اتکاء به اصل و نسب، نمیتواند پیش بیفتد.
شرح: انسان باید کردار نیکو داشته باشد، و تنها به اتکاء کردار خود، به سوی آسایش دنیا و سعادت آخرت پیش برود. زیرا در قانون الهی، کردار هیچکس را به حساب کس دیگر نمینویسند و پاداش هیچکس را به بستگان و نزدیکان او نمیدهند. انسان، نمیتواند به پدر و مادر و اجداد شریف و بزرگوارش، که در تقوی یا علم یا هنر احترام و اعتبار داشتهاند، متکی باشد. و نمیتواند به اتکاء آنها، به کردار خود بیتوجهی کند. یعنی عبادت و بندگی خداوند را بجای نیاورد، و برای پیشرفت زندگی رستگاری آخرت خود هیچ کاری انجام ندهد، ولی بخاطر اصل و نسب خود، منتظر باشد که در این دنیا به مقام و منزلت و احترام برسد، و در آن دنیا هم پاداش نیکو بگیرد.
8 ـ تفاوت اعمال
«شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ - عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ- وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ» حکمت121
ترجمه: چه تفاوت بسیاری، که بین دو گونه عمل و کردار انسانها وجود دارد: عملی که لذت و خوشی آن به سرعت میگذرد، ولی نتایج زیانبار و عواقب آن باقی میماند، و عملی که رنج و زحمت آن، زود تمام میشود ولی پاداش آن بر جای میماند.
شرح: خداوند، انسان را آزاد و مختار آفرید و به او عقل و شعور داد، تا آزادانه راه زندگیاش را انتخاب کند، و با اراده و اختیار خود، هر عملی را که دلش خواست، انجام دهد. اما در روز قیامت، کسی که عمل خوب انجام داده پاداش میگیرد و کسی که مرتکب اعمال بد شده، به کیفر و مجازات میرسد.
امام علیهالسلام، به مسلمانان هشدار میدهد، تا بدانند که بین این دو گونه عمل، تفاوت بسیاری هست، و فریب ظاهر را نخورند. یعنی انسان باید بداند، که کار خوب و بد، هر دو، به زودی میگذرد و تمام میشود، در حالیکه نتایج و پیآمدهای آن، ازبین نمیرود، و در کارنامه عمل انسان، باقی میماند.
9ـ مسئولیت وعده
«الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدَ» حکمت 336
ترجمه: کسی که از او درخواستی میشود، تا زمانی که وعده انجامش را نداده باشد، آزاد است.
شرح: اسلام، درباره وفای به عهد سفارش بسیار کرده است. تا جایی که گفته میشود: یکی از تفاوتهای مسلمان با دیگران، در این است که مسلمان، وقتی برای انجام کاری قول بدهد، دیگر به هیچ قیمتی نباید از انجام قول و وعده خود، شانه خالی کند. پس هرگاه، کسی از شما درخواستی کرد، نباید نسنجیده و بدون اندیشه و حساب، وعده انجام آن را بدهید.
امام علیهالسلام، برای آن که ارزش و اهمیت خوش قولی، و زشتی بد قولی را نشان دهد، در این کلام، موضوع را به شکل تازهیی مطرح کرده است. حضرت میفرماید: وقتی از شما درخواستی میشود، تا زمانی که قول انجامش را ندادهاید، آزاد هستید که انجام آن کار را قبول کنید یا قبول نکنید. اما همینکه وعده انجامش را دادید، دیگر آزاد نیستید، بلکه خود را به صورت بنده کسی در آوردهاید، که باید برایش کاری انجام بدهید. یعنی انسان، در برابر قول و قراری که میگذارد، آنقدر مسئولیت پیدا میکند که گویی به صورت بندهی قول و عهد خود درآمده است، و هیچ چارهیی، جز انجام آن ندارد.
10ـ رفتار ما و گفتار دیگران
«مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ- قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُونَ » حکمت 35
ترجمه: هر کس به سوی چیزی که مردم از آن بدشان میآید بشتابد، مردم نیز درباره او، آنچه را که نمیدانند، خواهند گفت.
شرح: کسی که با گفتار و کردار زننده خویش، مردم را برنجاند، مثل آن است که شتابان، به سوی چیزی رفته که مردم از آن بدشان میآید. یعنی، برای انجام کاری که باعث رنجش و آزردگی دیگران میشود، شتاب کرده است. معنی شتاب کردن، در کاری که باعث رنجش میشود، آن است که ما، بدون فکر و اندیشه، و بدون سنجیدن و حساب کردن، سخنی بگوئیم یا کاری کنیم که دیگران را از ما متنفر و رنجیده سازد.
اداره قرآن عترت ونماز
اداره کل آموزش وپرورش استان اصفهان
پایه هفتم |
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.
این کلمات و جملات، مانند دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده تا با بیانى ساده براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که ما با به خاطر سپاری و عمل به آنها می توانیم شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزیم و اصلاح کنیم.
1ـ دوستى و خردمندى
«التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ» حکمت 135 دوستى و مهربانى با مردم، نیمى از عقل است.
شرح : یکى از راههائى که ما می توانیم تشخیص دهیم چه کسى عاقل و چه کسى نادان است، همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت میکند، یا با هیچکس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نمیشود
از آنجا که دوستى و محبت با مردم، یکى از مهمترین نشانههاى عقل و شعور است، امام علیهالسلام، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است، تا جائى که فرموده است: همینکه شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانه آن است که دست کم، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد.
« أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ » حکمت345
بزرگترین عیب آن است که: عیبى را که خود نیز داراى، در دیگران، عیب بشمارى.
شرح : کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمىبینند و به حساب نمىآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مىکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن مىگویند.
امام علیهالسلام مىفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى، ولى به آن توجه نکنى.
3ـ همه کاره، هیچکاره
«مَنْ أَوْمَأَ إِلَی مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ» حکمت 395
کسى که به کارهاى پراکنده بپردازد، از یافتن راه حل صحیح براى آنها ناتوان مىماند.
شرح : یک ضربالمثل فارسى، که به پیروى از کلام امام علیهالسلام، در زبان ما پیدا شده است مىگوید: همه کارها، هیچکارهاند!
یعنی انسان عاقل کسى است که: به جاى آن که فکر و وقت خود را تلف کند و از هر کارى، مقدار کمى یاد بگیرد، نیروى خود را صرف یادگیرى و انجام یک کار کند تا هم در زندگى شخصى موفق شود، و هم وجودش براى جامعه فایده بیشترى داشته باشند.
4ـ احترام معلم
«لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِکَ عَلَی مَنْ أَنْطَقَکَ وَ بَلَاغَةَ قَوْلِکَ عَلَی مَنْ سَدَّدَکَ» حکمت 403
تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است، بکار مبر.
شرح : یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسى که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است، بگیریم. و همچنین هیچگاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم و یا شخصى دیگرى آموختهایم، بر ضد خود او بکار بریم. زیرا، چنین کارى نا سپاسى است، و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده مىشود.
5ـ ادب آموزى از بىادبان
«کَفَاکَ مِنْ عَقْلِکَ مَا أَوْضَحَ لَکَ سُبُلَ غَیِّکَ مِنْ رُشْدِکَ» حکمت412
براى آنکه ادب و آراستگى داشته باشى، همینقدر بس است که از انجام آنچه در دیگران نمىپسندى، دورى کنى.
شرح : امام علیهالسلام، تمام راهها و روشهایى که براى ادب و آراستگى و تربیت جامعه ممکن است بوجود آید، 1400 سال پیش از این، در یک جمله کوتاه و بسیار عمیق و پر معنى، خلاصه فرمودهاند. و آن این است که: اگر مىخواهى مؤدب و آراسته و داراى اخلاق نیکو باشى، لازم نیست که راههاى دشوارى را طى کنى. بلکه فقط کافى است هر کارى که دیگرى انجام داد، و تو متوجه شدى که کار زشت و ناپسندى کرده است، خودت آن کار را انجام ندهى. به این ترتیب تو تمام کارهاى زشت و ناپسندى که ممکن است کسى انجام دهد، از وجود خودت دور خواهى کرد، و در نتیجه مبدل به شخصی خواهى شد که هیچگونه زشتى و ناپسندى، در و جودش پیدا نمیشود.
6 ـ غیبت: کار ناتوانها
«الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ» حکمت453 غیبت کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.
شرح : یک مسلمان مؤمن واقعى، اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد، باید بر اساس جرأت انسانى و اخلاق اسلامى، رو دروى آن شخص، ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد، بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند. کسى که غیبت میکند، بدون شک آدم ناتوان و بى جرأتى است. زیرا همینکه مىنشیند و پشت سر دیگران بد گویى مىکند، نشان مىدهد که جرأت ندارد با آن افراد روبرو شود، و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد. و چون در خود، قدرت و جرأت روبرو شدن با آن افراد را نمىبیند، آخرین تلاشى که مىتوان بکار ببرد، این است که به وسیله بد گوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد و به اصطلاح دل خود را خنک کند.
7 ـ ایمان و راستگویى
«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ » حکمت450
نشانه ایمان، آن است که: راستگویى را، اگر چه به تو زیان برساند، مقدم بدارى.
شرح : یعنى کسى که داراى ایمان محکم و راستین است، نشانههائى دارد، که بوسیله آنها، میتوان او را، از افراد بىایمان، بازشناسى کرد.
یکى از نشانههای مسلمان و مؤمن واقعى آن است که : شخص مؤمن، سود واقعى را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعى را، در اطاعتنکردن از دستورات خدا مىداند، از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئى پرهیز کنیم، مسلمان باایمان نیز، هرگز حاضر نمىشود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایى که حتى اگر زمانى، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم مىپوشد، و زیان راست گفتن را به جان مىپذیرد، و لب به دروغگویى باز نمىکند. زیرا مؤمن، سود و زیان واقعى را نزد خدا میداند و بس.
8 ـ چه بسا که یکبار خوردن
«کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ تَمْنَعُ أَکَلَاتٍ» حکمت 162
بسا که یک خوردن چیزى، تو را از خوردن بسیارى از خوردنیهاى دیگر، محروم مىکند.
شرح : این سخن امام علیهالسلام، به ما مىآموزد که: در هر کارى، باید به عاقبت آن هم بیندیشیم و صلاح خود را تشخیص دهیم. یعنى اگر دیدیم، در کارى، با یکبار استفاده کردن، چندین استفاده بعدى را از دست میدهیم، باید از انجام آن کار خوددارى کنیم مثل پرخوری و...
«مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَد» حکمت140 کسى که در خرج کردن میانهروى کند، تنگدست نمىشود.
شرح : سخن امام علیهالسلام نیز به ما مىآموزد: انسان، هر قدر هم که در آمد زیاد داشته باشد، اگر در خرج کردن اندازه نگه ندارد، در آمدش تمام مىشود، و خودش نیز تنگدست و محتاج مىشود، اما کسى که عقل معاش دارد پولش را به اندازه خرج مىکند، هیچگاه تنگدست و محتاج نخواهد شد.
10 ـ تندخویى دیوانگى است
« الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌ» حکمت247
تندخوئى یک نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگىاش پابرجا و پایدار شده است.
شرح : شخص تندخو، نمیتواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار کند. در نتیجه، هنگام خشم و تند خوئى، دست به کارهایی میزند که عقل سالم انجام آن را نمىپذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مىگشاید، دست به شکستن و پاره کردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مىزند. با دیگران نزاع و کتک کارى میکند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مىشود چه بسا دیده شده که خشم و تند خوئى یک نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعهئى رخ داده. یا زیان و خسارت جبرانناپذیر دیگرى پیش آمده است.
وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مىبرد و باعث ایجاد چنین مشکلات و مصیبتهائى میشود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست که مرتکب چه کارهائى میشود.
11ـ حکمتهاى ایمان : نماز
«فرض اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ و...» حکمت 252
خداوند، ایمان را براى پاک شدن دلها از آلودگى کفر و شرک، و نماز را براى پاک بودن از سرکشى و نافرمانى واجب کرد، زکات را وسیلهاى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیلهاى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شکوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم، و نهى از منکر را براى باز داشتن افراد بىخرد، از کارهاى زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح : امام علیهالسلام در این جملههاى کوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحى دقیق و عمیق داده است.
12 ـ در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
« أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا» حکمت 268
در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود، و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید با تو دوست شود.
شرح : در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانهروى کرد و اندازه نگهداشت. چون زیادهروى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.
وقتى با کسى دوست میشویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اختلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. در آن صورت، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است، میتواند از دانستههاى خود، بر ضد ما سوء استفاده کند، و ضربههایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه رو باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر دربارهاش سخنان زشت و زننده بگوییم، که اگر روزى بایکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.
« لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه» حکمت 40
زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او جاى گرفته است
(عاقل، با اندیشه سخن مىگوید ونادان بىفکر)
شرح : انسان عاقل، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مىکند، معنى آن سخن و نیکى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مىسنجد، نتیجهیى را که ممکن است از آن حاصل شود حساب مىکند، و هنگامى که به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت، آن را بر زبان مىآورد.
پس عاقل، قلب و اندیشهاش را پیش از زبانش به کار مىاندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه میدارد.
اما احمق، بر عکس رفتار مىکند. یعنى هر سخنى که به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فکر و اندیشه بیان مىکند، و پس از آن که سخن او، در دیگران، تأثیر بد گذاشت، تازه بفکر مىافتد که آیا سخنش درست بوده یا نادرست. یعنى احمق، نخست زبان خود را به کار مىاندازد و نسنجیده حرف مىزند، و بعد از آن، به قلب و عقل خود مراجعه مىکند و در باره نیک و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مىاندیشد. به همین دلیل است که خردمندان، از قدیم گفتهاند: سخنى که درباره آن کاملا فکر نکردهاى، بر زبان میاور.
«أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ» حکمت 6
ترجمه: کارهایى که بندگان در این دنیا انجام میدهند، روز قیامت، در برابر چشمهایشان خواهد بود.
امام علیهالسلام، چنین خبر مىدهد که: هر کارى که بندگان، در دنیا انجام مىدهند، خداوند با تمام جزئیاتش ضبط و حفظ مىکند. و در روز قیامت، تمام آن کارها را، که در نامه عمل هرکس محفوظ مانده است، جلوى چشم بندگان مجسم مىسازد، و بدانند که خداوند، هر کس را، به - نسبت اعمال نیک و یا بدش، پاداش یا کیفر مىدهد.
و در آن روز، سختترین عذابها، براى کسانى است که کارهاى بدى که در این دنیا انجام دادهاند، در آن دنیا مقابل چشمشان مجسم مىشود.
15 ـ پرهیز از جایگاه تهمت
«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ» حکمت 159
کسى که خود را در معرض بد نامى و جایگاه تهمت قرار مىدهد،نباید کسى را که به او گمان بد مىبرد، ملامت کند.
شرح : یکى از دستورهاى اسلامى این است که: مسلمان مؤمن نباید فقط به این که کار بد نمىکند و حرف بد نمىزند، راضى و خشنود باشد. بلکه باید از شنیدن حرف بد و دیدن کار بد نیز خوددارى کند ، یا اگر در جایى کارهاى گناه آلود انجام شود، نباید در آنجا درنگ کند. اگر چنین کند، نباید کسانى را که به او بد گمان شده و تهمت زدهاند، ملامت کند. زیرا، تقصیر از خود اوست، که با قدم گذاشتن به چنان مکانهایى، در دل دیگران، نسبت به خود بد گمانى ایجاد کرده است.
« إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّة» حکمت 114 از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوه است.
شرح : عمر انسان کوتاه و زودگذر است، و فرصتهاى زندگى کوتاهتر و زودگذرتر از آن. هر روزى که از عمر انسان مىگذرد، تعدادى از فرصتهاى زندگى او نیز براى همیشه از دست مىرود و نابود میشود. به همین دلیل است که انسان باید هر فرصتى را که پیش مىآید، غنیمت بشمارد و از آن بهترین استفاده را بکند. و گرنه، از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوهى مىشود که به هیچ قیمتى، قابل جبران نخواهد بود.
17ـ ناتوان تر از ناتوان ترین
« أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ» حکمت 11
ناتوانترین مردم کسى است که در بدست آوردن دوست، ناتوان باشد، و ناتوانتر از او، کسى است که دوست بدست آمده را، از دست بدهد.
شرح : على
علیهالسلام مىفرماید: یکى از نشانههاى قدرت روح و توانایى
اخلاق، این است که انسان بتواند با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب، براى خود
دوستان زیادى پیدا کند. پس کسى که نمىتواند براى خود دوست صمیمى و خوبى پیدا کند
، از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است.
اما، ناتوانتر از او، کسى است که
دوستى را پیدا کرده، نتواند براى همیشه نگه دارد. یعنى با رفتار بد و اخلاق نامناسب
خود، دوستان بدست آمده را، از دست بدهد و در زندگى اجتماعى، تنها بماند. زیرا
نگهدارى دوست، دشوارتر از بدست آوردن دوست است. یعنى براى حفظ دوستان بدست آمده،
بیش از یافتن دوستان جدید، قدرت روحى و اخلاق لازم است.
اداره قرآن عترت ونماز
اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان