محتوای روز نهج البلاغه پایه هشتم
|
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.
این کلمات و جملات، مانند دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده تا با بیانى ساده براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که شما با حفظ کردن و عمل به آنها می توانید شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزید و اصلاح کنید.
1ـ انگیزهی دوری از گناه
«لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ- لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِه» حکمت 290
ترجمه: اگر حتی خداوند، بندگانش را، از نافرمانی کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهی نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهای او، سپاسگزاری کرده باشد.
شرح: کسیکه گناه میکند و فرمان خداوند را به جای نمیآورد، در حقیقت، نعمتهایی را که خداوند به او داده است، تباه میکند.
در واقع گناهکار، برای آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانی، شود، از همان امکانات و نیروهایی استفاده میکند، که خداوند، آنها را، برای انجام کارهای درست و نیک به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، و نعمتها و نیروهایی را که از خداوند دارد، تباه و حرام نمیکند؟ البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانی، بیمناک کرده است. ولی اگر خداوند چنین بیم و هشداری هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهای خداوند را تباه کند. یعنی در برابر نعمتهای دیدن، شنیدن، بوئیدن، حرکت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایی انجام کارهای گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به شکرانه این نعمتهای بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرمانی خداوند نشود.
2ـ زندگی دنیوی دلیل زندگی اخروی
«وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى- وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى» حکمت/ 126
ترجمه: در شگفتم، از کسیکه زندگی این دنیا را میبیند، و باز زندگی دنیای دیگر (آخرت) را قبول ندارد.
شرح: کسیکه با درک و دانائی، در زندگی این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانههایی خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت میکنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش بررسی کند، هرگز مسئله آخرت و زندگی پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنیای خود نگاه کنیم، به روشنی میبینیم که انسان و حیوان و گیاه، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از «نیستی» به وجود آمدهاند. پس خداوندی که قادر بوده است این زندگی و این همه موجودات زنده را، از «نیستی» به «هستی» بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودی این موجودات، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
پس به عنوان مثال همانگونه که میبینیم خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به خود آورده است. به این ترتیب، خدایی که چنین قدرتی دارد، یکبار دیگر هم، قادر به انجام این کار خواهد بود. یعنی، وقتی ما بمیریم و به مشتی خاک مبدل شویم، دوباره، در روز قیامت، خداوند ما را، از دل خاکها بیرون میآورد، و به ما «هستی» و زندگی میدهد، تا برای رسیدگی به حساب کارهایمان، در صف محشر آماده شویم.
3ـ بزرگترین عیب
«أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُه» حکمت 353
ترجمه: بزرگترین عیب آن است که: عیبی را که خود نیز داری، در دیگران، عیب بشماری.
شرح: کسانی هستند که عیب و ایرادی را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمیبینند و به حساب نمیآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگری ببینند، زبان به عیبجویی و انتقاد باز میکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن میگویند.
امام علیهالسلام میفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبی را در مردم ببینی و آن را زشت و ناپسند بشماری و زبان به انتقادش بگشایی، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشی، ولی به آن توجه نکنی.
البته، منظور امام این نیست که وقتی در دیگران عیبی را دیدی که خودت نیز شبیه آن عیب را داری، همین کافی است که عیب دیگران را به زبان نیاوری، و در عوض، عیب خودت نیز، سر جایش باقی بماند. بلکه، منظور این است که وقتی، عیب دیگران، باعث ناراحتی ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، دارای همان عیب هستیم، در صدد بر طرف کردن آن برآئیم، زیرا آن عیب، همانطور که در وجود دیگران، ما را ناراحت کرده است، در وجود ما نیز باعث ناراحتی دیگران خواهد شد.
4ـ همت عالی و شکم پروری
«لَا تَجْتَمِعُ عَزیمَةٌ وَ وَلیمَةٌ» حکمت 241
ترجمه: همت عالی، با سورچرانی و شکمپروری، سازگار نیست.
شرح: کسی که صاحب همت عالی است به شکمپروری و سور چرانی، توجه و اعتناء نمیکند و کسی که در پی سورچرانی و شکمپروری برود، نمیتواند همت عالی داشته باشد. و به عبارت دیگر، ممکن نیست که همت عالی، و شکم پروری، در وجود انسان، یکجا جمع شده باشد. زیرا شخص سورچران، بیش از هر چیز، در بند شکم خویش است، و تمام فکر و کوشش او صرف آن میشود که چطور و از چه راهی، خود را به سفرهیی رنگین برساند و شکمش را از خوراکیهای لذیذ انباشته کند. اما کسی که همت عالی دارد، فکر و ذهنش، آنقدر مشغول مسائل مهم و کارهای عالی و انسانی است، که اصولا فرصتی برای فکر کردن به شکم پیدا نمیکند. و تازه وقتی هم سر سفره بنشیند، غذایش، سادهترین غذاها خواهد بود. نمونه درخشان این افراد، خود حضرت علی علیهالسلام است که غذایش، بیشتر اوقات، چیزی جز نان خالی، یا نانی همراه با کمی خرما، یا کمی پیاز، یا کمی نمک نبوده است. تا جایی که اگر اندکی بیش از این برایش غذا میآوردند، به شدت اعتراض میکرد.
5ـ ایمان و راستگویی
«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ » حکمت 458
ترجمه: نشانهی ایمان، آن است که: راستگویی را، اگر چه به تو زیان برساند، بر دروغگویی، اگر چه به تو سود برساند، مقدم بداری.
شرح: مسلمان مومن واقعی، یعنی کسی که دارای ایمان محکم و راستین است، نشانههائی دارد، که بوسیلهی آنها، میتوان او را، از افراد بیایمان یا سست ایمان، بازشناسی کرد.
یکی از این نشانهها، آن است که: شخص مومن، سود واقعی را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعی را، در اطاعت نکردن از دستورات خدا میداند. از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئی پرهیز کنیم، مسلمان با ایمان نیز، هرگز حاضر نمیشود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایی که حتی اگر زمانی، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم میپوشد، و زیان راست گفتن را به جان میپذیرد، و لب به دروغگویی باز نمیکند. زیرا مومن، سود و زیان واقعی را نزد خدا میداند و بس.
6ـ ایمان
«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ- وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ- وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ- وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ- وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ- وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ- وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ- وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ »حکمت 252
ترجمه: خداوند، ایمان را برای پاک شدن دلها از آلودگی کفر و شرک، و نماز را برای پاک بودن از سرکشی و نافرمانی واجب کرد، زکوه را وسیلهیی برای روزی مستمندان، و روزه را وسیلهیی برای آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را برای نیرومند شدن دین، و جهاد را برای شکوه و سربلندی اسلام واجب ساخت، امر به معروف را به خاطر اصلاح توده ناآگاه مردم، و نهی از منکر را برای بازداشتن افراد بیخرد، از کارهای زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح: احکام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائی هستند که خداوند برای بندگان مومن خود مقرر کرده است. از اینرو، انجام دادن این احکام، وظیفه حتمی و قطعی مسلمانان است، و یک مسلمان مومن کسی است که دستورهای واجب الاجرای خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شک و تردیدی نشود، هیچگونه سئوال و جوابی نکند، و هیچگونه دلیل و برهانی نخواهد.
با این حال، گاهی پیشوایان معصوم و امامان بزرگوار ما، علت منطقی و فلسفه فردی و اجتماعی این دستورها را تشریح کرده و درباره هر یک، توضیح کافی دادهاند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقی و مستدل بودن دستورهای اسلام پی ببرند و بتوانند با دستورهای ادیان دیگر مقایسه کنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احکامی که انجام میدهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.
امام علیهالسلام نیز، در این جملههای کوتاه و پر معنی، فلسفه ایمان، نماز، زکوه، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهی از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحی دقیق و عمیق داده است.
7ـ عمل و نسب
«مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُه » حکمت 23
ترجمه: کسی که به خاطر کردارش عقب مانده است، با اتکاء به اصل و نسب، نمیتواند پیش بیفتد.
شرح: انسان باید کردار نیکو داشته باشد، و تنها به اتکاء کردار خود، به سوی آسایش دنیا و سعادت آخرت پیش برود. زیرا در قانون الهی، کردار هیچکس را به حساب کس دیگر نمینویسند و پاداش هیچکس را به بستگان و نزدیکان او نمیدهند. انسان، نمیتواند به پدر و مادر و اجداد شریف و بزرگوارش، که در تقوی یا علم یا هنر احترام و اعتبار داشتهاند، متکی باشد. و نمیتواند به اتکاء آنها، به کردار خود بیتوجهی کند. یعنی عبادت و بندگی خداوند را بجای نیاورد، و برای پیشرفت زندگی رستگاری آخرت خود هیچ کاری انجام ندهد، ولی بخاطر اصل و نسب خود، منتظر باشد که در این دنیا به مقام و منزلت و احترام برسد، و در آن دنیا هم پاداش نیکو بگیرد.
8 ـ تفاوت اعمال
«شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ - عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ- وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ» حکمت121
ترجمه: چه تفاوت بسیاری، که بین دو گونه عمل و کردار انسانها وجود دارد: عملی که لذت و خوشی آن به سرعت میگذرد، ولی نتایج زیانبار و عواقب آن باقی میماند، و عملی که رنج و زحمت آن، زود تمام میشود ولی پاداش آن بر جای میماند.
شرح: خداوند، انسان را آزاد و مختار آفرید و به او عقل و شعور داد، تا آزادانه راه زندگیاش را انتخاب کند، و با اراده و اختیار خود، هر عملی را که دلش خواست، انجام دهد. اما در روز قیامت، کسی که عمل خوب انجام داده پاداش میگیرد و کسی که مرتکب اعمال بد شده، به کیفر و مجازات میرسد.
امام علیهالسلام، به مسلمانان هشدار میدهد، تا بدانند که بین این دو گونه عمل، تفاوت بسیاری هست، و فریب ظاهر را نخورند. یعنی انسان باید بداند، که کار خوب و بد، هر دو، به زودی میگذرد و تمام میشود، در حالیکه نتایج و پیآمدهای آن، ازبین نمیرود، و در کارنامه عمل انسان، باقی میماند.
9ـ مسئولیت وعده
«الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدَ» حکمت 336
ترجمه: کسی که از او درخواستی میشود، تا زمانی که وعده انجامش را نداده باشد، آزاد است.
شرح: اسلام، درباره وفای به عهد سفارش بسیار کرده است. تا جایی که گفته میشود: یکی از تفاوتهای مسلمان با دیگران، در این است که مسلمان، وقتی برای انجام کاری قول بدهد، دیگر به هیچ قیمتی نباید از انجام قول و وعده خود، شانه خالی کند. پس هرگاه، کسی از شما درخواستی کرد، نباید نسنجیده و بدون اندیشه و حساب، وعده انجام آن را بدهید.
امام علیهالسلام، برای آن که ارزش و اهمیت خوش قولی، و زشتی بد قولی را نشان دهد، در این کلام، موضوع را به شکل تازهیی مطرح کرده است. حضرت میفرماید: وقتی از شما درخواستی میشود، تا زمانی که قول انجامش را ندادهاید، آزاد هستید که انجام آن کار را قبول کنید یا قبول نکنید. اما همینکه وعده انجامش را دادید، دیگر آزاد نیستید، بلکه خود را به صورت بنده کسی در آوردهاید، که باید برایش کاری انجام بدهید. یعنی انسان، در برابر قول و قراری که میگذارد، آنقدر مسئولیت پیدا میکند که گویی به صورت بندهی قول و عهد خود درآمده است، و هیچ چارهیی، جز انجام آن ندارد.
10ـ رفتار ما و گفتار دیگران
«مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ- قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُونَ » حکمت 35
ترجمه: هر کس به سوی چیزی که مردم از آن بدشان میآید بشتابد، مردم نیز درباره او، آنچه را که نمیدانند، خواهند گفت.
شرح:
کسی که با گفتار و کردار زننده خویش، مردم را برنجاند، مثل آن است که شتابان، به سوی
چیزی رفته که مردم از آن بدشان میآید. یعنی، برای انجام کاری که باعث رنجش و آزردگی
دیگران میشود، شتاب کرده است. معنی
شتاب کردن، در کاری که باعث رنجش میشود، آن است که ما، بدون فکر و اندیشه، و بدون
سنجیدن و حساب کردن، سخنی بگوئیم یا کاری کنیم که دیگران را از ما متنفر و رنجیده سازد
|
- ۹۷/۰۹/۰۵
بد نبود