پایه هفتم |
آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.
این کلمات و جملات، مانند دانههاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده تا با بیانى ساده براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.
آشنایی با نهجالبلاغه
نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.
کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.
فصل اول:
خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.
فصل دوم:
نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.
فصل سوم:
کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.
نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.
شناسنامه نهجالبلاغه
نام: نهجالبلاغه
تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق
محل تولد: محله کرخ در بغداد
صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین
گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم
مدت جمعآوری: 20 سال
مدت عمر: بیش از 1000 سال
تعداد خطبهها: 241 خطبه
تعداد نامهها: 79 نامه
تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام
گوهرهای ناب
تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که ما با به خاطر سپاری و عمل به آنها می توانیم شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزیم و اصلاح کنیم.
1ـ دوستى و خردمندى
«التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ» حکمت 135 دوستى و مهربانى با مردم، نیمى از عقل است.
شرح : یکى از راههائى که ما می توانیم تشخیص دهیم چه کسى عاقل و چه کسى نادان است، همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت میکند، یا با هیچکس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نمیشود
از آنجا که دوستى و محبت با مردم، یکى از مهمترین نشانههاى عقل و شعور است، امام علیهالسلام، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است، تا جائى که فرموده است: همینکه شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانه آن است که دست کم، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد.
« أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ » حکمت345
بزرگترین عیب آن است که: عیبى را که خود نیز داراى، در دیگران، عیب بشمارى.
شرح : کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمىبینند و به حساب نمىآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مىکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن مىگویند.
امام علیهالسلام مىفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى، ولى به آن توجه نکنى.
3ـ همه کاره، هیچکاره
«مَنْ أَوْمَأَ إِلَی مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ» حکمت 395
کسى که به کارهاى پراکنده بپردازد، از یافتن راه حل صحیح براى آنها ناتوان مىماند.
شرح : یک ضربالمثل فارسى، که به پیروى از کلام امام علیهالسلام، در زبان ما پیدا شده است مىگوید: همه کارها، هیچکارهاند!
یعنی انسان عاقل کسى است که: به جاى آن که فکر و وقت خود را تلف کند و از هر کارى، مقدار کمى یاد بگیرد، نیروى خود را صرف یادگیرى و انجام یک کار کند تا هم در زندگى شخصى موفق شود، و هم وجودش براى جامعه فایده بیشترى داشته باشند.
4ـ احترام معلم
«لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِکَ عَلَی مَنْ أَنْطَقَکَ وَ بَلَاغَةَ قَوْلِکَ عَلَی مَنْ سَدَّدَکَ» حکمت 403
تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است، بکار مبر.
شرح : یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسى که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است، بگیریم. و همچنین هیچگاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم و یا شخصى دیگرى آموختهایم، بر ضد خود او بکار بریم. زیرا، چنین کارى نا سپاسى است، و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده مىشود.
5ـ ادب آموزى از بىادبان
«کَفَاکَ مِنْ عَقْلِکَ مَا أَوْضَحَ لَکَ سُبُلَ غَیِّکَ مِنْ رُشْدِکَ» حکمت412
براى آنکه ادب و آراستگى داشته باشى، همینقدر بس است که از انجام آنچه در دیگران نمىپسندى، دورى کنى.
شرح : امام علیهالسلام، تمام راهها و روشهایى که براى ادب و آراستگى و تربیت جامعه ممکن است بوجود آید، 1400 سال پیش از این، در یک جمله کوتاه و بسیار عمیق و پر معنى، خلاصه فرمودهاند. و آن این است که: اگر مىخواهى مؤدب و آراسته و داراى اخلاق نیکو باشى، لازم نیست که راههاى دشوارى را طى کنى. بلکه فقط کافى است هر کارى که دیگرى انجام داد، و تو متوجه شدى که کار زشت و ناپسندى کرده است، خودت آن کار را انجام ندهى. به این ترتیب تو تمام کارهاى زشت و ناپسندى که ممکن است کسى انجام دهد، از وجود خودت دور خواهى کرد، و در نتیجه مبدل به شخصی خواهى شد که هیچگونه زشتى و ناپسندى، در و جودش پیدا نمیشود.
6 ـ غیبت: کار ناتوانها
«الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ» حکمت453 غیبت کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.
شرح : یک مسلمان مؤمن واقعى، اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد، باید بر اساس جرأت انسانى و اخلاق اسلامى، رو دروى آن شخص، ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد، بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند. کسى که غیبت میکند، بدون شک آدم ناتوان و بى جرأتى است. زیرا همینکه مىنشیند و پشت سر دیگران بد گویى مىکند، نشان مىدهد که جرأت ندارد با آن افراد روبرو شود، و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد. و چون در خود، قدرت و جرأت روبرو شدن با آن افراد را نمىبیند، آخرین تلاشى که مىتوان بکار ببرد، این است که به وسیله بد گوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد و به اصطلاح دل خود را خنک کند.
7 ـ ایمان و راستگویى
«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ » حکمت450
نشانه ایمان، آن است که: راستگویى را، اگر چه به تو زیان برساند، مقدم بدارى.
شرح : یعنى کسى که داراى ایمان محکم و راستین است، نشانههائى دارد، که بوسیله آنها، میتوان او را، از افراد بىایمان، بازشناسى کرد.
یکى از نشانههای مسلمان و مؤمن واقعى آن است که : شخص مؤمن، سود واقعى را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعى را، در اطاعتنکردن از دستورات خدا مىداند، از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئى پرهیز کنیم، مسلمان باایمان نیز، هرگز حاضر نمىشود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایى که حتى اگر زمانى، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم مىپوشد، و زیان راست گفتن را به جان مىپذیرد، و لب به دروغگویى باز نمىکند. زیرا مؤمن، سود و زیان واقعى را نزد خدا میداند و بس.
8 ـ چه بسا که یکبار خوردن
«کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ تَمْنَعُ أَکَلَاتٍ» حکمت 162
بسا که یک خوردن چیزى، تو را از خوردن بسیارى از خوردنیهاى دیگر، محروم مىکند.
شرح : این سخن امام علیهالسلام، به ما مىآموزد که: در هر کارى، باید به عاقبت آن هم بیندیشیم و صلاح خود را تشخیص دهیم. یعنى اگر دیدیم، در کارى، با یکبار استفاده کردن، چندین استفاده بعدى را از دست میدهیم، باید از انجام آن کار خوددارى کنیم مثل پرخوری و...
«مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَد» حکمت140 کسى که در خرج کردن میانهروى کند، تنگدست نمىشود.
شرح : سخن امام علیهالسلام نیز به ما مىآموزد: انسان، هر قدر هم که در آمد زیاد داشته باشد، اگر در خرج کردن اندازه نگه ندارد، در آمدش تمام مىشود، و خودش نیز تنگدست و محتاج مىشود، اما کسى که عقل معاش دارد پولش را به اندازه خرج مىکند، هیچگاه تنگدست و محتاج نخواهد شد.
10 ـ تندخویى دیوانگى است
« الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌ» حکمت247
تندخوئى یک نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگىاش پابرجا و پایدار شده است.
شرح : شخص تندخو، نمیتواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار کند. در نتیجه، هنگام خشم و تند خوئى، دست به کارهایی میزند که عقل سالم انجام آن را نمىپذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مىگشاید، دست به شکستن و پاره کردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مىزند. با دیگران نزاع و کتک کارى میکند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مىشود چه بسا دیده شده که خشم و تند خوئى یک نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعهئى رخ داده. یا زیان و خسارت جبرانناپذیر دیگرى پیش آمده است.
وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مىبرد و باعث ایجاد چنین مشکلات و مصیبتهائى میشود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست که مرتکب چه کارهائى میشود.
11ـ حکمتهاى ایمان : نماز
«فرض اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ و...» حکمت 252
خداوند، ایمان را براى پاک شدن دلها از آلودگى کفر و شرک، و نماز را براى پاک بودن از سرکشى و نافرمانى واجب کرد، زکات را وسیلهاى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیلهاى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شکوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم، و نهى از منکر را براى باز داشتن افراد بىخرد، از کارهاى زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح : امام علیهالسلام در این جملههاى کوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحى دقیق و عمیق داده است.
12 ـ در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
« أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا» حکمت 268
در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود، و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید با تو دوست شود.
شرح : در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانهروى کرد و اندازه نگهداشت. چون زیادهروى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.
وقتى با کسى دوست میشویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اختلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. در آن صورت، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است، میتواند از دانستههاى خود، بر ضد ما سوء استفاده کند، و ضربههایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه رو باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر دربارهاش سخنان زشت و زننده بگوییم، که اگر روزى بایکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.
« لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه» حکمت 40
زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او جاى گرفته است
(عاقل، با اندیشه سخن مىگوید ونادان بىفکر)
شرح : انسان عاقل، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مىکند، معنى آن سخن و نیکى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مىسنجد، نتیجهیى را که ممکن است از آن حاصل شود حساب مىکند، و هنگامى که به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت، آن را بر زبان مىآورد.
پس عاقل، قلب و اندیشهاش را پیش از زبانش به کار مىاندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه میدارد.
اما احمق، بر عکس رفتار مىکند. یعنى هر سخنى که به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فکر و اندیشه بیان مىکند، و پس از آن که سخن او، در دیگران، تأثیر بد گذاشت، تازه بفکر مىافتد که آیا سخنش درست بوده یا نادرست. یعنى احمق، نخست زبان خود را به کار مىاندازد و نسنجیده حرف مىزند، و بعد از آن، به قلب و عقل خود مراجعه مىکند و در باره نیک و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مىاندیشد. به همین دلیل است که خردمندان، از قدیم گفتهاند: سخنى که درباره آن کاملا فکر نکردهاى، بر زبان میاور.
«أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ» حکمت 6
ترجمه: کارهایى که بندگان در این دنیا انجام میدهند، روز قیامت، در برابر چشمهایشان خواهد بود.
امام علیهالسلام، چنین خبر مىدهد که: هر کارى که بندگان، در دنیا انجام مىدهند، خداوند با تمام جزئیاتش ضبط و حفظ مىکند. و در روز قیامت، تمام آن کارها را، که در نامه عمل هرکس محفوظ مانده است، جلوى چشم بندگان مجسم مىسازد، و بدانند که خداوند، هر کس را، به - نسبت اعمال نیک و یا بدش، پاداش یا کیفر مىدهد.
و در آن روز، سختترین عذابها، براى کسانى است که کارهاى بدى که در این دنیا انجام دادهاند، در آن دنیا مقابل چشمشان مجسم مىشود.
15 ـ پرهیز از جایگاه تهمت
«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ» حکمت 159
کسى که خود را در معرض بد نامى و جایگاه تهمت قرار مىدهد،نباید کسى را که به او گمان بد مىبرد، ملامت کند.
شرح : یکى از دستورهاى اسلامى این است که: مسلمان مؤمن نباید فقط به این که کار بد نمىکند و حرف بد نمىزند، راضى و خشنود باشد. بلکه باید از شنیدن حرف بد و دیدن کار بد نیز خوددارى کند ، یا اگر در جایى کارهاى گناه آلود انجام شود، نباید در آنجا درنگ کند. اگر چنین کند، نباید کسانى را که به او بد گمان شده و تهمت زدهاند، ملامت کند. زیرا، تقصیر از خود اوست، که با قدم گذاشتن به چنان مکانهایى، در دل دیگران، نسبت به خود بد گمانى ایجاد کرده است.
« إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّة» حکمت 114 از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوه است.
شرح : عمر انسان کوتاه و زودگذر است، و فرصتهاى زندگى کوتاهتر و زودگذرتر از آن. هر روزى که از عمر انسان مىگذرد، تعدادى از فرصتهاى زندگى او نیز براى همیشه از دست مىرود و نابود میشود. به همین دلیل است که انسان باید هر فرصتى را که پیش مىآید، غنیمت بشمارد و از آن بهترین استفاده را بکند. و گرنه، از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوهى مىشود که به هیچ قیمتى، قابل جبران نخواهد بود.
17ـ ناتوان تر از ناتوان ترین
« أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ» حکمت 11
ناتوانترین مردم کسى است که در بدست آوردن دوست، ناتوان باشد، و ناتوانتر از او، کسى است که دوست بدست آمده را، از دست بدهد.
شرح : على
علیهالسلام مىفرماید: یکى از نشانههاى قدرت روح و توانایى
اخلاق، این است که انسان بتواند با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب، براى خود
دوستان زیادى پیدا کند. پس کسى که نمىتواند براى خود دوست صمیمى و خوبى پیدا کند
، از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است.
اما، ناتوانتر از او، کسى است که
دوستى را پیدا کرده، نتواند براى همیشه نگه دارد. یعنى با رفتار بد و اخلاق نامناسب
خود، دوستان بدست آمده را، از دست بدهد و در زندگى اجتماعى، تنها بماند. زیرا
نگهدارى دوست، دشوارتر از بدست آوردن دوست است. یعنى براى حفظ دوستان بدست آمده،
بیش از یافتن دوستان جدید، قدرت روحى و اخلاق لازم است.
اداره قرآن عترت ونماز
اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان
- ۰ نظر
- ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۴