محتوی مسابقه نهج البلاغه مرحله شهرستانی(کلمات قصار)
بسم الله الرحمن الرحیم
جملات قصار
1 - به دوران فتنه چون نوزاد
شتر باش که نه میتوان بر پشتش نشست و نه شیرش را دوشید.
2 - کسی که طمع کند حقیر
میشود. آن کس که فقر خود را آشکار نماید خفیف میگردد. آن کس که زبانش بر خود او
حکومت میکند بیمقدار است.
3 - بخل، ننگ است. ترس، عیب
میباشد. تنگدستی زبان مرد دانا را الکن میکند. فقیر در شهر خود غریب است. ضعف و عجز
آفت میباشد. صبوری شجاعت است. زهد، ثروت میباشد. احتراز از معصیت، سپر است(در
مقابل حوادث و هم برای تأمین آخرت).
4 - بهترین همنشین رضایت از
سرنوشت است. علم میراثی است گرانبها. صفات پسندیده هرگز کهنه نمیشود. فکر درست
آیینهای است صاف.
- 5-سینه مرد عاقل صندوق اسرار
اوست. بشاش بودن بهترین وسیله برای به دست آوردن دوست است. بردباری در قبال سختیها
وسیله جلوگیری از عیوب است. مسالمت و صلحجویی وسیله پوشانیدن عیوب است. افراد
خودخواه دارای دشمنان زیاد میباشند.
6 - صدقه داروی بیماریها
میباشد. آنچه بندگان در دنیا پنهان میکنند، در آخرت مقابل چشمشان آشکار
میشود(چون در آخرت هیچ چیز پنهان نمیماند).
7 - از خلقت انسان تعجب میکنم
زیرا با یک چربی(مقصود چشم است) میبیند و با قطعهای گوشت سخن میگوید و با
استخوانی میشنود و از روزنهای نفس میکشد.
8 - وقتی دنیا به کسی رو
میآورد محاسن دیگران به او وام داده میشود و وقتی دنیا به کسی پشت میکند محاسن
خود او هم از وی گرفته میشود(وقتی دنیا با کسی مساعدت میکند، مردم صفات نیک و
مزایای دیگران را به او نسبت میدهند، ولی وقتی دنیا به یک نفر پشت میکند منکر
صفات نیکوی خود او هم میشوند).
9 - با مردم دنیا طوری آمیزش
کنید که اگر زندگی را بدرود گفتید گریه کنند و اگر زنده ماندید خواهان معاشرت با
شما باشند.
10 - هنگامی که بر دشمن غلبه
کردی بخشایش داشته باش که آن شکرانه توانایی است.
11 - مردم ناتوان کسانی هستند که نمیتوانند دوست بیابند و از آنها ناتوانتر کسی
است که دوستی را از دست
بدهد
12 - وقتی که به شما نعمتی کم
میرسد شکر آن را بجا بیاورید تا این که نعمت زیادتر بشود.
13 - آن که از طرف خویشاوندان
طرد میشود بیگانهای به کمکش میرسد.
14 - هرگز کسی را که دچار بلا گردیده
مورد شماتت قرار ندهید.
15 - عنان کارها در دست خداوند
است و به همین جهت گاهی دقت و تدبر سبب پیشرفت کار نمیشود.
16 - رسول الله(ص) خطاب به
مردان مسلمان گفت که رنگ ریش خود را تغییر بدهید که چون یهودیان نباشید. راجع به
این گفته رسول الله(ص) از امیرالمومنین(ع) پرسش کردند و او گفت که پیغمبر این گفته
را زمانی بر زبان آورد که شماره مسلمانها کم بود، ولی اکنون که کمربند دین وسعت به
هم رسانیده و اسلام مستقر گردیده هر کس اختیار دارد که هر طور مایل است صورت خود
را (ریش خود را) تغییر رنگ بدهد.
17 - حق را بگیرید(از حق طرفداری کنید) و باطل را طرفداری ننمایید.
18 - کسی که عنان نفس اماره را رها کند به طوری که اختیاری در مقابل هوی و هوس نداشته باشد مرگ او را در میرباید.
19 - لغزش جوانمردان را مورد عفو قرار بدهید، زیرا دست خدا حامی آنها میباشد.
20 - ترس سبب زیان است. شرم و حیا با ناامیدی همراه میباشد(البته شرم و حیای غیر عقلایی و نابجا). فرصت چون ابری است که به زودی میگذرد و لذا فرصت کار خیر را از دست ندهید.
21 - ما حقی داریم و اگر به ما
بدهند میگیریم و اگر ندهند بر پشت شترها سوار میشویم و از رنج سفر طولانی بیم
نداریم.
22 - کسی که در کار مفید سست
باشد، جد و جهد در کارهای بد او را به جایی نمیرساند.
23 - کفاره گناهان بزرگ این است
که به فریاد مظلومین برسند.
24 - ای فرزند آدم وقتی میبینی
خداوند درهای نعمت خود را به روی تو گشوده و تو شکر بجا نمیآوری از قهر خداوند
بترس.
25 - آنچه در دل دارند از لکنت
زبان و تغییر رنگ صورت افشا میشود.
- با ناخوشی مدارا کن و خود
را نینداز. 26
27 - بهترین عبادت آن است که
پنهان باشد.
28 - بین پشت کردن آدمی به
زندگی و مرگ فاصلهای است کوتاه.
29 - حذر کنید، حذر کنید (از
عذاب خداوند) و به خدا سوگند گناهان شما را طوری مستور میدارد که گویی مورد عفو
قرار گرفتهاید.
30 - ایمان دارای چهار پایه
است: اول صبر. دوم یقین. سوم عدل. و چهارم جهاد(جهاد با نفس). صبر دارای چهار پایه
است: اول شوق. دوم ترس. سوم زهد. چهارم انتظار(انتظار مرگ) و آن کس که شوق به بهشت
داشته باشد خواهشهای نفسانی را زیر پا میگذارد و آن کس که از آتش جهنم میترسد
مرتکب اعمال حرام نمیشود و آن کس که زاهد باشد، هر نوع اندوه را کوچک میشمارد و
آن که منتظر مرگ باشد میکوشد که کارهای نیکو را به انجام برساند. یقین دارای چهار
پایه است: اول بینایی با هوشیاری. دوم رسیدن به حکمت. سوم اندرز گرفتن از دیگران.
چهارم پیروی از روش نیکوی گذشتگان. و آن کس که با بینایی به هوشیاری برسد پایه دوم
را درمییابد و از حکمت بهرهمند میشود و آن که از حکمت بهرهمند گردید پایه سوم
را درمییابد و از دیگران اندرز میگیرد و آن که از دیگران اندرز میگیرد پایه
چهارم میرسد چون مثل این است که با گذشتگان بوده و روشهای نیک آنها را اقتباس
مینماید. عدل دارای چهار پایه است: اول دقت برای فهم درست. دوم رسیدن به حقیقت از
راه دانایی. سوم صدور حکم نیکو. چهارم بردباری و آن کس که برای فهم درست دقت کند
از راه دانایی به حقیقت میرسد و آن که به حقیقت رسید، حکم نیکو صادر میکند و چون
بردبار میباشد و در کارها شتاب نمیکند، نیک نامی خود را حفظ مینماید. جهاد(با
نفس) دارای چهار پایه است: اول امر به معروف. دوم نهی از منکر. سوم صداقت در حرف
عمل. چهارم دشمنی با نابکاران. هر کس امر به معروف کند، مومنان را حمایت میکند و
آن که نهی از منکر مینماید سبب میشود که منافقان از پا درآیند و آن کس که در
گفتار و کردار صدیق است اعمال پسندیده را به جا میآورد و آن که با نابکاران دشمنی
کند خداوند وی را مورد حمایت قرار میدهد و در روز جزا او را رستگار مینماید.
31 - کفر دارای چهار پایه است:
اول کنجکاوی نابجا. دوم مجادله(برای اینکه به حد افراط از حق طرفداری کنند). سوم
مجادله(برای این که در حد تفریط از حق طرفداری نمایند.) چهارم شقاق(پشت کردن به
حق). آن کس که نابجا کنجکاوی کند از صراط مستقیم منحرف میشود و آن که مجادله کند(تا
به حد افراط از حق طرفداری نماید) از حق دور میماند و همین است حال آن که مجادله
کند تا به حد تفریط از حق طرفداری نماید و آن که به حق پشت کند نمیتواند بین نیکی
و زشتی و پستی و بالایی را تمیز بدهد و دچار جاده ضلالت میشود. شک و تردید دارای
چهار پایه است: اول تماری(گفت و شنود تمام نشدنی) دوم ترس. سوم تردید. چهارم
تسلیم. و آن که عادت به گفت و شنود و بحث تمام نشدنی دارد شب نادانیاش به بامداد
دانایی نمیرسد و آن که از وظایفی که در پیش دارد بترسد ناگزیر دچار قهقرا میشود
و به عقب برمیگردد و آن که همواره مردد است چون پیوسته سرگردان میباشد، زیر پای
ابلیس نابود میشود و آن که تباه شدن در دنیا و آخرت را در اندیشه داشته باشد در
دنیا و آخرت نابود میشود.
32 - فاعل کار خیر از خود کار
بهتر و فاعل کار بد از خود کار بدتر است.
33 - ببخش نه به اندازه اسراف،
و میانهرو باش نه به اندازه چشمتنگی و بخل.
34 - برترین ثروت صرف نظر کردن
از آرزوها میباشد.
35 - کسی که زیاد درباره چیزهایی که مردم از آن نفرت دارند بگوید دیگران هم زیاد راجع به او بدگویی میکنند.
36 - کسی که آرزوهای دراز دارد
بد عمل میشود.
37 - روایت میکنند که وقتی
امیرالمومنین(ع) میخواست به شام برود در(انبار) که یکی از شهرهای معروف معروف
بینالنهرین بود به عدهای از سواران که اهل محل بودند برخورد و آنها از اسبها
فرود آمدند و مقابل امیرالمومنین(ع) ایستادند و مولای متقیان(ع) گفت چرا چنین
کردید؟ آنها در جواب گفتند رسم ما این است که وقتی به بزرگان و امیران میرسیم
اینطور به آنها احترام مینماییم. آنگاه امیرالمومنین(ع) چنین گفت: به خدا سوگند
که امیران شما از این کار سودی نمیبرند و شما در دنیا خود را دچار زحمت میکنید و
در آخرت گرفتار سیهبختی خواهید شد و چه بسیار ضرر دارد رنجی که در انتهای آن عذاب
باشد و چه بسیار فایده دارد آن آسودگی که در پی آن بتوان از آتش جهنم رست.
38 - این اندرز از طرف امیرالمومنین(ع) خطاب به فرزندش امام حسن(ع) داده شده است: ای پسرک من چهار چیز را از خود بدار(حفظ کن) و از چهار چیز بپرهیز. آن چهار چیز که بایستی از خود بداری این است: اول عقل سرمایه بینیازی است. دوم بلاهت بزرگترین مرتبه فقر است. سوم خودخواهی و خودپسندی بزرگترین ترسها است. چهارم حسن خلق(خوش خویی) گرانبهاترین چیزها میباشد. آن چهار چیز که بایستی از آن پرهیز کنی از این قرار است: اول از دوستی با نادان اجتناب کن چون هنگامی که بخواهد به تو نفع برساند زیان میرساند. دوم از دوستی با بخیل پرهیز نما زیرا موقعی که نیازمند بشوی او ترک دوستی تو را میکند. سوم از دوستی با فاجر و بدکار بپرهیز برای این که او، تو را به دشمنانت میفروشد. چهارم با کسی که دروغگو میباشد دوستی نکن چون او مانند سرابی است که دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برایت دور میکند.
39 - برای عبادت شایسته نیست که واجبات را ترک کنید و مستحبات را بجا بیاورید.
40 - زبان عاقل پشت دل اوست و دل احمق پشت زبانش(یعنی عاقل قبل از این که زبان خود را به حرکت درآورد در قلب خویش فکر میکند و آنچه باید بگوید میسنجد و آنگاه لب به سخن میگشاید ولی آدم احمق نسنجیده و بدون تعمق حرف میزند و آنگاه در قلب خود میاندیشد که آیا آنچه گفته به جا و صحیح بوده یا نه).
41 - شارحان نهجالبلاغه میگویند که این کلام گوهر بار به سبب این که یکی از معاشران امیرالمومنین(ع) بیمار شده بود از طرف آن حضرت بیان شد: گاهی خداوند بیماری را وسیله زایل کردن گناهان قرار میدهد و گرچه بیماری دارای اجر نیست، اما همانطور که برگها از درختان فرو میریزند گناهان از تو فرو میریزد و دور میشود و اما اجر و پاداش در زبان است با گفتار، و در دستها و پاها میباشد با کردار، و خداوند بندگان پاک طینت را که دارای نیت صادقانه هستند اگر بخواهد در بهشت جا میدهد.
42 - بنا بر گفته شارحان نهجالبلاغه، این گفتار هنگام دفن جسد(خباب بن ارت) از طرف امیرالمومنین(ع) ایراد شد و خباب بن ارت از اصحاب رسولالله(ص) و علی بن ابیطالب(ع) بود و در جنگهای صدر اسلام و جنگهای دوره خلافت امیرالمومنین(ع) شرکت کرد و به طوری که شارحان نهجالبلاغه میگویند در بین سکنه شهر کوفه اولین کسی است که جسدش را در خارج از شهر دفن کردند و قبل از او، اموات کوفه را در خانههایشان دفن مینمودند یا مقابل خانهها و مولای متقیان(ع) بر جنازه (خباب بن ارت) نماز خواند و بعد از دفن چنین گفت: خداوند خباب بن ارث را بیامرزد، او با رغبت کیش اسلام را پذیرفت و به خاطر دین وطن خود را ترک نمود و در دنیا، با قناعت زندگی نمود و در همه عمر راضی به آنچه خداوند به او میرسانید بود و از جهاد فروگزاری نمیکرد.
43 - خوشا به حال کسی که در فکر معاد باشد و برای روز حساب عمل نیک کند و به آنچه به او میرسد بسازد و از مقدرات خداوند راضی باشد.
44 - اگر من با شمشیر خود بر بینی یک مسلمان ضربت بزنم تا این که وی با من دشمن بشود دشمن نخواهد شد، اما اگر تمام ثروت جهان را به یک منافق بدهم تا این که با من دوست بشود، دوست نخواهد شد و پیغمبر(ص) به من گفت ای علی، هرگز مومن با تو دشمن نمیشود و هرگز منافق با تو دوست نمیگردد.
45 - آن بدی که تو را اندوهگین (متنبه) کند بهتر از آن خوبی است که سبب خودپسندی تو شود.
46 - مرتبه و قدر مرد، به اندازه همت اوست و صداقت هر مرد به اندازه مروت او میباشد و شجاعتش به اندازه تنفرش از کارهای ناپسند است و عفت هر مرد به اندازه غیرت اوست.
47 - به دست آوردن پیروزی در حزم(احتیاط و مالاندیشی) است و حزم در استفاده از اندیشه درست است و استفاده از اندیشه موکول به حفظ اسرار میباشد.
48 - از صولت و قدرت مردی کریم که تهیدست و گرسنه میشود بترسید و از لئیم و نابکار وقتی که سیر میشود بیم داشته باشید.
49 - قلب مردم وحشی است(مردم از دیگران دوری میگزینند) ولی اگر به مردم ابراز الفت نمایند قلبشان را رام میکنند و با آنها دوست میشوند.
50 - عیب تو تا زمانی که دنیا با تو مساعدت میکند از انظار پنهان است.
51 - پسندیدهترین افراد برای عفو، با قدرتترین افراد است برای کیفر دادن (آن که قدرت دارد کیفر بدهد عفو هم میکند).
52 - سخاوت آن است که بدون درخواست دیگری، ببشخند وگرنه بعد از درخواست، آنچه میبخشند برای پرهیز از مذمت میباشد.
53 - هیچ ثروت بهتر از عقل و هیچ ناداری بدتر از جهل نیست و بهترین میراث ادب است و بهترین کمک و پشتیبان مشورت میباشد.
54 - صبر دو نوع میباشد یکی صبر بر آنچه نمیپسندی و از آن نفرت داری و دیگری صبر بر آنچه مورد علاقه تو است و دوست میداری.
55 - آدم ثروتمند در دیار غربت مثل آن است که در وطن خود میباشد و آدم فقیر در وطن خود مثل آن است که در غربت بسر میبرد.
56 - قناعت ثروتی است که هرگز نقصان نمیپذیرد.
57 - پایه و خمیر مایه تمام شهوتها، دارایی است.
58 - کسی که تو را میترساند (از کارهایی که نباید کرد) مانند کسی است که به تو بشارت میدهد (تو را مژده نیکبختی میدهد).
59 - زبان یک درنده است و اگر جلوی آن را نگیرند آدمی را نابود میکند.
60 - زن، عقربی است که نیش زدن آن شیرین است.
61 - کسی که برای کار دیگری شفاعت میکند چون بالهای اوست (که وی را به پرواز درمیآورد و سبب موفقیت او میشود).
62 - مردم دنیا، چون مسافرانی هستند که در حال خوابیدن سفر میکنند.
63 - کسی که دوستان خود را از دست میدهد مانند کسی است که در غربت به سر میبرد.
64 - از حاجت خود هنگامی که میفهمی که بایستی به نااهل مراجعه نمایی به کلی صرف نظر کن(صرف نظر کردن از منظور بهتر از مراجعه به نابکار است).
65 - از عطا کردن(بخشیدن) هر قدر کم باشد شرمگین مباش چون بهتر از این است که محتاجان را ناامید برگردانی.
66 - عفت، زینت تهیدستی، و شکرگزاری به درگاه خدا، زینت توانگری است.
67 - اگر به آرزوی خود نرسیدی غمگین مباش.
68 - شناختن جاهل از این دو علامت است که افراط میکند(خیلی تند میرود) یا تفریط میکند(خیلی کند میرود).
69 - وقتی عقل به کمال میرسد پر حرفی کاهش مییابد.
70 - روزگار، آدمی را سالخورده میکند، اما آرزوهای آدمی را زنده مینماید تا روزی که مرگ نزدیک میگردد و در آن موقع آرزوها دور میشود. رسم دنیا چنین است که آن کس که به ثروت دنیا دست بیابد دچار رنج میشود و آن کس که در دنیا چیزی به دست نیاورد به سختی میافتد.
71 - آن که میخواهد رهبر مردم شود، قبل از این که دیگران را تعلیم بدهد باید خود را تعلیم دهد و آن تعلیم هم بایستی فطری باشد نه به زبان و از آن پس میتواند معلم مردم باشد و کسی که خود را تعلیم بدهد از کسی که به دیگران تعلیم دهد برتر است.
72 - با هر نفس کشیدن آدمی یک قدم به مرگ نزدیکتر میشود.
73 - هر چه را که بتوان شمرد پایانی دارد و هر چه مقدر است خواهد رسید.
74 - وقتی در مورد امور، اشتباهی به وجود بیاید باید اول آنها را با آخرشان سنجید.
75 - این روایت را یکی از اصحاب امیرالمومنین(ع) موسوم به (ضرار بن ضمره ضبابی) نقل کرده و نحوه نقل این روایت اینطور است که(ضرار بن ضمره ضبابی) نزد معاویه رفت و معاویه از او پرسید حال علی چگونه بود؟ (ضرار بن ضمره ضبابی) گفت به خداوند سوگند در تیره شب دیدم که علی بن ابیطالب(ع) در محراب عبادت خود ایستاده و ریش را به دست گرفته و مانند مارگزیده که دچار درد غیر قابل تحمل بشود آن را میپیچید و میگریست و چنین میگفت: ای دنیا، دست از من بدار، چرا متعرض من میشوی؟... مگر آرزومند من هستی؟ من نمیخواهم لحظهای بیاید که تو به من نزدیک شوی و من به تو حاجت ندارم و برو دیگری را بفریب، ای دنیا من تو را سه طلاق دادم و دیگر رجوع نخواهم کرد. ای دنیا زندگی کردن با تو کوتاه است و ارزش تو بسیار کم و آه از قلت زاد و برگ سفر، و درازی مدت سفر، و سختی آخرین منزل. بعد از این که گفته ضرار بن ضمره ضبابی تمام شد معاویه به گریه درآمد و گفت خدا ابوالحسن یعنی امیرالمومنین(ع) را رحمت کند و او چنین بود و تو در مرگ او چه حال داری؟ و ضرار بن ضمره گفت مانند مادری که فرزندش را مقابل او سر بریده باشند.
76 - بعد از مراجعت از جنگ صفین
مردی از اهالی شام از امیرالمومنین(ع) راجع به قضا و قدر سئوال کرد و پرسید که آیا
رفتن ما به جنگ از قضا و قدر بود(یعنی از خود اختیاری نداشتیم؟) امیرالمومنین(ع)
در جواب آن مرد چنین گفت: خداوند به تو رحم کند، آیا تو تصور کردهای که منظور،
قضا و قدر حتمی است؟ اگر چنین بود دیگر تفاوت بین ثواب و عقاب، و بشارت به خوبی و
بیم از بدی از بین میرفت. خداوند متعال به بندگان امر کرده اما با اختیار، و نهی کرده
اما با ترس. خداوند به بندگان خود کارهای آسان را امر کرده و دستور اجرای کارهای
دشوار را نداده است. او، برای ثواب اندک، پاداش بزرگ در نظر گرفته(که این یکی از
دلایل اختیار بشر است) و هر که نسبت به خدا نافرمانی کند از این جهت نیست که او
مغلوب شده باشد و او بندگانش را مجبور نکرده که فرمانش را اجرا کنند(که این هم از
دلایل اختیار آدمی است). او پیغمبران را برای بازی نفرستاده و کتابهای آسمانی را
به عبث نازل نکرده است و آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنها میباشد از روی
باطل به وجود نیاورده است. این نظریه کسانی است که کافر شدند(این نظریه که مردم
مجبورند کارهایی را به انجام برسانند)
و وای
بر آنهایی که کافر شدند.
77 - حکمت را(کلام درست و مقرون به حقیقت را) بیاموز زیرا حکمت حتی در سینه منافقان در حال تعلیق وجود دارد تا فرصتی به دست بیاید و از آنها خارج شود و وارد سینه مومن گردد.
78 - حکمت متاعی است که مومن آن را گم کرده و حکمت را فراگیر ولو از منافقان فرا بگیری.
79 - قیمت هر مرد وابسته به چیزی است که آن را میداند(ارزش هنرمند به هنر و صنعتگر به صنعت اوست).
80 - به شما سفارش میکنم پنج چیز را بیاموزید ولو برای فراگرفتن آنها رکاب به بغل شتر خود بکشید(یعنی شتاب برای رسیدن به مقصود کنید). اول- جز به خداوند امید نداشته باشید. دوم- از هیچ چیز جز گناه نترسید. سوم- وقتی نمیدانید از گفتن کلمه نمیدانم خجالت نکشید. چهارم-وقتی نمیدانید از پرسیدن شرم نداشته باشید. پنجم- صبر داشته باشید چون صبر برای مومن چون سر برای آدمی است و همانطور که کالبد بی سر بدون اثر است مومن بیصبر بدون اثر میباشد.
اللهم عجل لولیک الفرج
- ۹۳/۱۱/۲۷