دبیرستان جهاد مشهد کاوه

مطالب تربیتی و آموزشی

دبیرستان جهاد مشهد کاوه

مطالب تربیتی و آموزشی

دبیرستان جهاد مشهد کاوه

فعالیتهای پرورشی در طول سال تحصیلی

بایگانی
نویسندگان

 


بسم الله الرحمن الرحیم

 

جملات قصار

 

1 -  به دوران فتنه چون نوزاد شتر باش که نه می‏توان بر پشتش نشست و نه شیرش را دوشید.
2 -  کسی که طمع کند حقیر می‏شود. آن کس که فقر خود را آشکار نماید خفیف می‏گردد. آن کس که زبانش بر خود او حکومت می‏کند بی‏مقدار است.
3 -  بخل، ننگ است. ترس، عیب می‏باشد. تنگدستی زبان مرد دانا را الکن می‏کند. فقیر در شهر خود غریب است. ضعف و عجز آفت می‏باشد. صبوری شجاعت است. زهد، ثروت می‏باشد. احتراز از معصیت، سپر است(در مقابل حوادث و هم برای تأمین آخرت).
4 -  بهترین همنشین رضایت از سرنوشت است. علم میراثی است گرانبها. صفات پسندیده هرگز کهنه نمی‏شود. فکر درست آیینه‏ای است صاف.

-  5-سینه مرد عاقل صندوق اسرار اوست. بشاش بودن بهترین وسیله برای به دست آوردن دوست است. بردباری در قبال سختیها وسیله جلوگیری از عیوب است. مسالمت و صلح‏جویی وسیله پوشانیدن عیوب است. افراد خودخواه دارای دشمنان زیاد می‏باشند.
6 -  صدقه داروی بیماریها می‏باشد. آنچه بندگان در دنیا پنهان می‏کنند، در آخرت مقابل چشمشان آشکار می‏شود(چون در آخرت هیچ چیز پنهان نمی‏ماند).
7 -  از خلقت انسان تعجب می‏کنم زیرا با یک چربی(مقصود چشم است) می‏بیند و با قطعه‏ای گوشت سخن می‏گوید و با استخوانی می‏شنود و از روزنه‏ای نفس می‏کشد.
8 -  وقتی دنیا به کسی رو می‏آورد محاسن دیگران به او وام داده می‏شود و وقتی دنیا به کسی پشت می‏کند محاسن خود او هم از وی گرفته می‏شود(وقتی دنیا با کسی مساعدت می‏کند، مردم صفات نیک و مزایای دیگران را به او نسبت می‏دهند، ولی وقتی دنیا به یک نفر پشت می‏کند منکر صفات نیکوی خود او هم می‏شوند).
9 -  با مردم دنیا طوری آمیزش کنید که اگر زندگی را بدرود گفتید گریه کنند و اگر زنده ماندید خواهان معاشرت با شما باشند.
10 -  هنگامی که بر دشمن غلبه کردی بخشایش داشته باش که آن شکرانه توانایی است.

11 -  مردم ناتوان کسانی هستند که نمی‏توانند دوست بیابند و از آنها ناتوانتر کسی

است که دوستی را از دست بدهد
12 -  وقتی که به شما نعمتی کم می‏رسد شکر آن را بجا بیاورید تا این که نعمت زیادتر بشود.
13 -  آن که از طرف خویشاوندان طرد می‏شود بیگانه‏ای به کمکش می‏رسد.
14 -  هرگز کسی را که دچار بلا گردیده مورد شماتت قرار ندهید.
15 -  عنان کارها در دست خداوند است و به همین جهت گاهی دقت و تدبر سبب پیشرفت کار نمی‏شود.
16 -  رسول‏ الله(ص) خطاب به مردان مسلمان گفت که رنگ ریش خود را تغییر بدهید که چون یهودیان نباشید. راجع به این گفته رسول‏ الله(ص) از امیرالمومنین(ع) پرسش کردند و او گفت که پیغمبر این گفته را زمانی بر زبان آورد که شماره مسلمانها کم بود، ولی اکنون که کمربند دین وسعت به هم رسانیده و اسلام مستقر گردیده هر کس اختیار دارد که هر طور مایل است صورت خود را (ریش خود را) تغییر رنگ بدهد.

17 -  حق را بگیرید(از حق طرفداری کنید) و باطل را طرفداری ننمایید.

18 -  کسی که عنان نفس اماره را رها کند به طوری که اختیاری در مقابل هوی و هوس نداشته باشد مرگ او را در می‏رباید.

19 -  لغزش جوانمردان را مورد عفو قرار بدهید، زیرا دست خدا حامی آنها می‏باشد.

20 -  ترس سبب زیان است. شرم و حیا با ناامیدی همراه می‏باشد(البته شرم و حیای غیر عقلایی و نابجا). فرصت چون ابری است که به زودی می‏گذرد و لذا فرصت کار خیر را از دست ندهید.

21 -  ما حقی داریم و اگر به ما بدهند می‏گیریم و اگر ندهند بر پشت شترها سوار می‏شویم و از رنج سفر طولانی بیم نداریم.
22 -  کسی که در کار مفید سست باشد، جد و جهد در کارهای بد او را به جایی نمی‏رساند.
23 -  کفاره گناهان بزرگ این است که به فریاد مظلومین برسند.
24 -  ای فرزند آدم وقتی می‏بینی خداوند درهای نعمت خود را به روی تو گشوده و تو شکر بجا نمی‏آوری از قهر خداوند بترس.
25 -  آنچه در دل دارند از لکنت زبان و تغییر رنگ صورت افشا می‏شود.
-  با ناخوشی مدارا کن و خود را نینداز. 26
27 -  بهترین عبادت آن است که پنهان باشد.

28 -  بین پشت کردن آدمی به زندگی و مرگ فاصله‏ای است کوتاه.
29 -  حذر کنید، حذر کنید (از عذاب خداوند) و به خدا سوگند گناهان شما را طوری مستور می‏دارد که گویی مورد عفو قرار گرفته‏اید.
30 -  ایمان دارای چهار پایه است: اول صبر. دوم یقین. سوم عدل. و چهارم جهاد(جهاد با نفس). صبر دارای چهار پایه است: اول شوق. دوم ترس. سوم زهد. چهارم انتظار(انتظار مرگ) و آن کس که شوق به بهشت داشته باشد خواهشهای نفسانی را زیر پا می‏گذارد و آن کس که از آتش جهنم می‏ترسد مرتکب اعمال حرام نمی‏شود و آن کس که زاهد باشد، هر نوع اندوه را کوچک می‏شمارد و آن که منتظر مرگ باشد می‏کوشد که کارهای نیکو را به انجام برساند. یقین دارای چهار پایه است: اول بینایی با هوشیاری. دوم رسیدن به حکمت. سوم اندرز گرفتن از دیگران. چهارم پیروی از روش نیکوی گذشتگان. و آن کس که با بینایی به هوشیاری برسد پایه دوم را درمی‏یابد و از حکمت بهره‏مند می‏شود و آن که از حکمت بهره‏مند گردید پایه سوم را درمی‏یابد و از دیگران اندرز می‏گیرد و آن که از دیگران اندرز می‏گیرد پایه چهارم می‏رسد چون مثل این است که با گذشتگان بوده و روشهای نیک آنها را اقتباس می‏نماید. عدل دارای چهار پایه است: اول دقت برای فهم درست. دوم رسیدن به حقیقت از راه دانایی. سوم صدور حکم نیکو. چهارم بردباری و آن کس که برای فهم درست دقت کند از راه دانایی به حقیقت می‏رسد و آن که به حقیقت رسید، حکم نیکو صادر می‏کند و چون بردبار می‏باشد و در کارها شتاب نمی‏کند، نیک نامی خود را حفظ می‏نماید. جهاد(با نفس) دارای چهار پایه است: اول امر به معروف. دوم نهی از منکر. سوم صداقت در حرف عمل. چهارم دشمنی با نابکاران. هر کس امر به معروف کند، مومنان را حمایت می‏کند و آن که نهی از منکر می‏نماید سبب می‏شود که منافقان از پا درآیند و آن کس که در گفتار و کردار صدیق است اعمال پسندیده را به جا می‏آورد و آن که با نابکاران دشمنی کند خداوند وی را مورد حمایت قرار می‏دهد و در روز جزا او را رستگار می‏نماید.

31 -  کفر دارای چهار پایه است: اول کنجکاوی نابجا. دوم مجادله(برای اینکه به حد افراط از حق طرفداری کنند). سوم مجادله(برای این که در حد تفریط از حق طرفداری نمایند.) چهارم شقاق(پشت کردن به حق). آن کس که نابجا کنجکاوی کند از صراط مستقیم منحرف می‏شود و آن که مجادله کند(تا به حد افراط از حق طرفداری نماید) از حق دور می‏ماند و همین است حال آن که مجادله کند تا به حد تفریط از حق طرفداری نماید و آن که به حق پشت کند نمی‏تواند بین نیکی و زشتی و پستی و بالایی را تمیز بدهد و دچار جاده ضلالت می‏شود. شک و تردید دارای چهار پایه است: اول تماری(گفت و شنود تمام نشدنی) دوم ترس. سوم تردید. چهارم تسلیم. و آن که عادت به گفت و شنود و بحث تمام نشدنی دارد شب نادانی‏اش به بامداد دانایی نمی‏رسد و آن که از وظایفی که در پیش دارد بترسد ناگزیر دچار قهقرا می‏شود و به عقب برمی‏گردد و آن که همواره مردد است چون پیوسته سرگردان می‏باشد، زیر پای ابلیس نابود می‏شود و آن که تباه شدن در دنیا و آخرت را در اندیشه داشته باشد در دنیا و آخرت نابود می‏شود.
32 -  فاعل کار خیر از خود کار بهتر و فاعل کار بد از خود کار بدتر است.

33 -  ببخش نه به اندازه اسراف، و میانه‏رو باش نه به اندازه چشم‏تنگی و بخل.
34 -  برترین ثروت صرف نظر کردن از آرزوها می‏باشد.

35 -  کسی که زیاد درباره چیزهایی که مردم از آن نفرت دارند بگوید دیگران هم زیاد راجع به او بدگویی می‏کنند.

36 -  کسی که آرزوهای دراز دارد بد عمل می‏شود.
37 -  روایت می‏کنند که وقتی امیرالمومنین(ع) می‏خواست به شام برود در(انبار) که یکی از شهرهای معروف معروف بین‏النهرین بود به عده‏ای از سواران که اهل محل بودند برخورد و آنها از اسبها فرود آمدند و مقابل امیرالمومنین(ع) ایستادند و مولای متقیان(ع) گفت چرا چنین کردید؟ آنها در جواب گفتند رسم ما این است که وقتی به بزرگان و امیران می‏رسیم اینطور به آنها احترام می‏نماییم. آنگاه امیرالمومنین(ع) چنین گفت: به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودی نمی‏برند و شما در دنیا خود را دچار زحمت می‏کنید و در آخرت گرفتار سیه‏بختی خواهید شد و چه بسیار ضرر دارد رنجی که در انتهای آن عذاب باشد و چه بسیار فایده دارد آن آسودگی که در پی آن بتوان از آتش جهنم رست.

38 -  این اندرز از طرف امیرالمومنین(ع) خطاب به فرزندش امام حسن(ع) داده شده است: ای پسرک من چهار چیز را از خود بدار(حفظ کن) و از چهار چیز بپرهیز. آن چهار چیز که بایستی از خود بداری این است: اول عقل سرمایه بی‏نیازی است. دوم بلاهت بزرگترین مرتبه فقر است. سوم خودخواهی و خودپسندی بزرگترین ترسها است. چهارم حسن خلق(خوش خویی) گرانبهاترین چیزها می‏باشد. آن چهار چیز که بایستی از آن پرهیز کنی از این قرار است: اول از دوستی با نادان اجتناب کن چون هنگامی که بخواهد به تو نفع برساند زیان می‏رساند. دوم از دوستی با بخیل پرهیز نما زیرا موقعی که نیازمند بشوی او ترک دوستی تو را می‏کند. سوم از دوستی با فاجر و بدکار بپرهیز برای این که او، تو را به دشمنانت می‏فروشد. چهارم با کسی که دروغگو می‏باشد دوستی نکن چون او مانند سرابی است که دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برایت دور می‏کند.

39 -  برای عبادت شایسته نیست که واجبات را ترک کنید و مستحبات را بجا بیاورید.

40 -  زبان عاقل پشت دل اوست و دل احمق پشت زبانش(یعنی عاقل قبل از این که زبان خود را به حرکت درآورد در قلب خویش فکر می‏کند و آنچه باید بگوید می‏سنجد و آنگاه لب به سخن می‏گشاید ولی آدم احمق نسنجیده و بدون تعمق حرف می‏زند و آنگاه در قلب خود می‏اندیشد که آیا آنچه گفته به جا و صحیح بوده یا نه).

41 -  شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند که این کلام گوهر بار به سبب این که یکی از معاشران امیرالمومنین(ع) بیمار شده بود از طرف آن حضرت بیان شد: گاهی خداوند بیماری را وسیله زایل کردن گناهان قرار می‏دهد و گرچه بیماری دارای اجر نیست، اما همانطور که برگها از درختان فرو می‏ریزند گناهان از تو فرو می‏ریزد و دور می‏شود و اما اجر و پاداش در زبان است با گفتار، و در دستها و پاها می‏باشد با کردار، و خداوند بندگان پاک طینت را که دارای نیت صادقانه هستند اگر بخواهد در بهشت جا می‏دهد.

42 -  بنا بر گفته شارحان نهج‏البلاغه، این گفتار هنگام دفن جسد(خباب بن ارت) از طرف امیرالمومنین(ع) ایراد شد و خباب بن ارت از اصحاب رسول‏الله(ص) و علی بن ابیطالب(ع) بود و در جنگهای صدر اسلام و جنگهای دوره خلافت امیرالمومنین(ع) شرکت کرد و به طوری که شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند در بین سکنه شهر کوفه اولین کسی است که جسدش را در خارج از شهر دفن کردند و قبل از او، اموات کوفه را در خانه‏هایشان دفن می‏نمودند یا مقابل خانه‏ها و مولای متقیان(ع) بر جنازه (خباب بن ارت) نماز خواند و بعد از دفن چنین گفت: خداوند خباب بن ارث را بیامرزد، او با رغبت کیش اسلام را پذیرفت و به خاطر دین وطن خود را ترک نمود و در دنیا، با قناعت زندگی نمود و در همه عمر راضی به آنچه خداوند به او می‏رسانید بود و از جهاد فروگزاری نمی‏کرد.

43 -  خوشا به حال کسی که در فکر معاد باشد و برای روز حساب عمل نیک کند و به آنچه به او می‏رسد بسازد و از مقدرات خداوند راضی باشد.

44 -  اگر من با شمشیر خود بر بینی یک مسلمان ضربت بزنم تا این که وی با من دشمن بشود دشمن نخواهد شد، اما اگر تمام ثروت جهان را به یک منافق بدهم تا این که با من دوست بشود، دوست نخواهد شد و پیغمبر(ص) به من گفت ای علی، هرگز مومن با تو دشمن نمی‏شود و هرگز منافق با تو دوست نمی‏گردد.

45 -  آن بدی که تو را اندوهگین (متنبه) کند بهتر از آن خوبی است که سبب خودپسندی تو شود.

46 -  مرتبه و قدر مرد، به اندازه همت اوست و صداقت هر مرد به اندازه مروت او می‏باشد و شجاعتش به اندازه تنفرش از کارهای ناپسند است و عفت هر مرد به اندازه غیرت اوست.

47 -  به دست آوردن پیروزی در حزم(احتیاط و مال‏اندیشی) است و حزم در استفاده از اندیشه درست است و استفاده از اندیشه موکول به حفظ اسرار می‏باشد.

48 -  از صولت و قدرت مردی کریم که تهیدست و گرسنه می‏شود بترسید و از لئیم و نابکار وقتی که سیر می‏شود بیم داشته باشید.

49 -  قلب مردم وحشی است(مردم از دیگران دوری می‏گزینند) ولی اگر به مردم ابراز الفت نمایند قلبشان را رام می‏کنند و با آنها دوست می‏شوند.

50 -  عیب تو تا زمانی که دنیا با تو مساعدت می‏کند از انظار پنهان است.

51 -  پسندیده‏ترین افراد برای عفو، با قدرت‏ترین افراد است برای کیفر دادن (آن که قدرت دارد کیفر بدهد عفو هم می‏کند).

 52 -  سخاوت آن است که بدون درخواست دیگری، ببشخند وگرنه بعد از درخواست، آنچه می‏بخشند برای پرهیز از مذمت می‏باشد.

53 -  هیچ ثروت بهتر از عقل و هیچ ناداری بدتر از جهل نیست و بهترین میراث ادب است و بهترین کمک و پشتیبان مشورت می‏باشد.

54 -  صبر دو نوع می‏باشد یکی صبر بر آنچه نمی‏پسندی و از آن نفرت داری و دیگری صبر بر آنچه مورد علاقه تو است و دوست می‏داری.

55 -  آدم ثروتمند در دیار غربت مثل آن است که در وطن خود می‏باشد و آدم فقیر در وطن خود مثل آن است که در غربت بسر می‏برد.

56 -  قناعت ثروتی است که هرگز نقصان نمی‏پذیرد.

57 -  پایه و خمیر مایه تمام شهوتها، دارایی است.

58 -  کسی که تو را می‏ترساند (از کارهایی که نباید کرد) مانند کسی است که به تو بشارت می‏دهد (تو را مژده نیکبختی می‏دهد).

59 -  زبان یک درنده است و اگر جلوی آن را نگیرند آدمی را نابود می‏کند.

60 -  زن، عقربی است که نیش زدن آن شیرین است.

61 -  کسی که برای کار دیگری شفاعت می‏کند چون بالهای اوست (که وی را به پرواز درمی‏آورد و سبب موفقیت او می‏شود).

62 -  مردم دنیا، چون مسافرانی هستند که در حال خوابیدن سفر می‏کنند.

63 -  کسی که دوستان خود را از دست می‏دهد مانند کسی است که در غربت به سر می‏برد.

64 -  از حاجت خود هنگامی که می‏فهمی که بایستی به نااهل مراجعه نمایی به کلی صرف نظر کن(صرف نظر کردن از منظور بهتر از مراجعه به نابکار است).

65 -  از عطا کردن(بخشیدن) هر قدر کم باشد شرمگین مباش چون بهتر از این است که محتاجان را ناامید برگردانی.

66 -  عفت، زینت تهیدستی، و شکرگزاری به درگاه خدا، زینت توانگری است.

67 -  اگر به آرزوی خود نرسیدی غمگین مباش.

68 -  شناختن جاهل از این دو علامت است که افراط می‏کند(خیلی تند می‏رود) یا تفریط می‏کند(خیلی کند می‏رود).

69 -  وقتی عقل به کمال می‏رسد پر حرفی کاهش می‏یابد.

70 -  روزگار، آدمی را سالخورده می‏کند، اما آرزوهای آدمی را زنده می‏نماید تا روزی که مرگ نزدیک می‏گردد و در آن موقع آرزوها دور می‏شود. رسم دنیا چنین است که آن کس که به ثروت دنیا دست بیابد دچار رنج می‏شود و آن کس که در دنیا چیزی به دست نیاورد به سختی می‏افتد.

71 -  آن که می‏خواهد رهبر مردم شود، قبل از این که دیگران را تعلیم بدهد باید خود را تعلیم دهد و آن تعلیم هم بایستی فطری باشد نه به زبان و از آن پس می‏تواند معلم مردم باشد و کسی که خود را تعلیم بدهد از کسی که به دیگران تعلیم دهد برتر است.

72 -  با هر نفس کشیدن آدمی یک قدم به مرگ نزدیکتر می‏شود.

73 -  هر چه را که بتوان شمرد پایانی دارد و هر چه مقدر است خواهد رسید.

74 -  وقتی در مورد امور، اشتباهی به وجود بیاید باید اول آنها را با آخرشان سنجید.

75 -  این روایت را یکی از اصحاب امیرالمومنین(ع) موسوم به (ضرار بن ضمره ضبابی) نقل کرده و نحوه نقل این روایت اینطور است که(ضرار بن ضمره ضبابی) نزد معاویه رفت و معاویه از او پرسید حال علی چگونه بود؟ (ضرار بن ضمره ضبابی) گفت به خداوند سوگند در تیره شب دیدم که علی بن ابی‏طالب(ع) در محراب عبادت خود ایستاده و ریش را به دست گرفته و مانند مارگزیده که دچار درد غیر قابل تحمل بشود آن را می‏پیچید و می‏گریست و چنین می‏گفت: ای دنیا، دست از من بدار، چرا متعرض من می‏شوی؟... مگر آرزومند من هستی؟ من نمی‏خواهم لحظه‏ای بیاید که تو به من نزدیک شوی و من به تو حاجت ندارم و برو دیگری را بفریب، ای دنیا من تو را سه طلاق دادم و دیگر رجوع نخواهم کرد. ای دنیا زندگی کردن با تو کوتاه است و ارزش تو بسیار کم و آه از قلت زاد و برگ سفر، و درازی مدت سفر، و سختی آخرین منزل. بعد از این که گفته ضرار بن ضمره ضبابی تمام شد معاویه به گریه درآمد و گفت خدا ابوالحسن یعنی امیرالمومنین(ع) را رحمت کند و او چنین بود و تو در مرگ او چه حال داری؟ و ضرار بن ضمره گفت مانند مادری که فرزندش را مقابل او سر بریده باشند.

76 -  بعد از مراجعت از جنگ صفین مردی از اهالی شام از امیرالمومنین(ع) راجع به قضا و قدر سئوال کرد و پرسید که آیا رفتن ما به جنگ از قضا و قدر بود(یعنی از خود اختیاری نداشتیم؟) امیرالمومنین(ع) در جواب آن مرد چنین گفت: خداوند به تو رحم کند، آیا تو تصور کرده‏ای که منظور، قضا و قدر حتمی است؟ اگر چنین بود دیگر تفاوت بین ثواب و عقاب، و بشارت به خوبی و بیم از بدی از بین می‏رفت. خداوند متعال به بندگان امر کرده اما با اختیار، و نهی کرده اما با ترس. خداوند به بندگان خود کارهای آسان را امر کرده و دستور اجرای کارهای دشوار را نداده است. او، برای ثواب اندک، پاداش بزرگ در نظر گرفته(که این یکی از دلایل اختیار بشر است) و هر که نسبت به خدا نافرمانی کند از این جهت نیست که او مغلوب شده باشد و او بندگانش را مجبور نکرده که فرمانش را اجرا کنند(که این هم از دلایل اختیار آدمی است). او پیغمبران را برای بازی نفرستاده و کتابهای آسمانی را به عبث نازل نکرده است و آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنها می‏باشد از روی باطل به وجود نیاورده است. این نظریه کسانی است که کافر شدند(این نظریه که مردم مجبورند کارهایی را به انجام برسانند)
و وای بر آنهایی که کافر شدند.

77 -  حکمت را(کلام درست و مقرون به حقیقت را) بیاموز زیرا حکمت حتی در سینه منافقان در حال تعلیق وجود دارد تا فرصتی به دست بیاید و از آنها خارج شود و وارد سینه مومن گردد.

78 -  حکمت متاعی است که مومن آن را گم کرده و حکمت را فراگیر ولو از منافقان فرا بگیری.

79 -  قیمت هر مرد وابسته به چیزی است که آن را می‏داند(ارزش هنرمند به هنر و صنعتگر به صنعت اوست).

80 -  به شما سفارش می‏کنم پنج چیز را بیاموزید ولو برای فراگرفتن آنها رکاب به بغل شتر خود بکشید(یعنی شتاب برای رسیدن به مقصود کنید). اول- جز به خداوند امید نداشته باشید. دوم- از هیچ چیز جز گناه نترسید. سوم- وقتی نمی‏دانید از گفتن کلمه نمی‏دانم خجالت نکشید. چهارم-وقتی نمی‏دانید از پرسیدن شرم نداشته باشید. پنجم- صبر داشته باشید چون صبر برای مومن چون سر برای آدمی است و همانطور که کالبد بی سر بدون اثر است مومن بی‏صبر بدون اثر می‏باشد.

 

                                             اللهم عجل لولیک الفرج


 

  • مجید کرامتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی