دبیرستان جهاد مشهد کاوه

مطالب تربیتی و آموزشی

دبیرستان جهاد مشهد کاوه

مطالب تربیتی و آموزشی

دبیرستان جهاد مشهد کاوه

فعالیتهای پرورشی در طول سال تحصیلی

بایگانی
نویسندگان

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

باسمه تعالی

با نهج البلاغه، بیشتر آشنا شویم                                  (پایه نهم)

سلام

آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى مختصراز کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه»است، که براى شما دانش آموزان عزیز نوجوان انتخاب شده و همچون دانه‏هاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب، به دست آمده، وبا بیانى ساده عرضه شده تا براى شما به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، باکتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.  

آشنایی با نهجالبلاغه

نهجالبلاغه، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.

کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علامه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.

فصل اول:

خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.

فصل دوم:

نامهها،مجموعه نامههای امام) به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسئولان کشوری و...  که شامل 79 نامه میباشد.

فصل سوم:

کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.

نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلامکه بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.

 

شناسنامه نهجالبلاغه

نام: نهجالبلاغه

تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق

محل تولد: محله کرخ در بغداد

صاحب کتاب : حضرت علی) امام اول مسلمین

گردآورنده : سید رضی(ره) از علمای قرن چهارم

مدت جمعآوری: 20 سال

مدت عمر: بیش از 1000 سال

تعداد خطبهها: 241 خطبه

تعداد نامهها: 79 نامه

تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام

 

 

 

 

 

 

گوهرهای ناب

تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که ما با به خاطر سپاری و عمل به آنها می توانیم شیوه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزیم و اصلاح کنیم.

«وأَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ الْبَیِّنَاتِ عَلَی لَطِیفِ صَنْعَتِهِ وَعَظِیمِ قُدْرَتِه» (خطبه/164)

وخداوند بزرگ نشانه‏های گویائی برظرافت صنعت، وبزرگی قدرت خودآفرید، تا اورابشناسند.

شرح: خداوندبزرگ نشانه‏های گویائی برخلقت وبزرگی قدرت خود آفرید تا انسان بامشاهده آثارخداوند وزیبایی های طبیعت به فکرفرو روند، وسرانجام دست زیبای خدا را به خوبی بنگرند، واعتراف کنندکه هرساخته شده‏ای سازنده‏ای دارد.

 

«إِلَی أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداًرَسُولَ اللَّهِ  صلى‏الله‏علیه‏وآله   لِإِنْجَازِعِدَتِهِ واِتمَام ِنُبُوَّته »(خطبه/1)َُُِِ                                               

تاآن که خداوند سبحان محمدصلی الله علیه واله وسلم «که درودخدابراو وخاندانش باد» رافرستاد تاوعده ‏های اوتحقق پذیرد، وراه پیامبران آسمانی تکامل یابد.

شرح: امام علی علیه‏السلام درجاهای مختلف اشاره به اصل هدایت عمومی می‌نماید، وتازندگی انسانها تداوم دارد، اعزام پیامبران نیزدوام خواهدداشت تا آنجاکه طرح هدایت به کمال رسد وآخرین پیامبرخاتم اعزام گرددکه فرمود:پس اعزام پیامبران آسمانی براساس اصل «هدایت»سامان یافته است که پس ازآفرینش انسانها،یک ضرورت غیرقابل انکاراست.

«الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَیْ‏ءصَدرًا »(حکمت/325)

 (شادی مومن در چهره ی او واندوه وی در دلش پنهان است وسینه اش از هرچیزی فراختر است.)

شرح : درست است که حالات زندگی انسان یکنواخت نیست و گاهی ممکن است غمها ومصیبت‏ها ومشکلاتی دامن گیرانسان گردد، امادرروابط دوستانه وبرخورد بامردم نباید تلخی غمها ومشکلات رابکام دیگران فروریخت

« وَاسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَفَإِنَّهُ أَدْعَی إِلَی النَّصْرِ » : صبروبردباری را شعارخودقراردهیدکه شمارابه پیروزی می‏رساند. (خطبه/26)

    شرح : مشکلات می‏آیند ومی‏گذرند. غمها ودرد ها همواره برسر راه ماسبزمی‏شوند. اگر راه مقابله بامشکلات رابدانیم مانیز به سلامت ازکنار انواع مشکلات خواهیم گذشت وآسیبی به مانخواهد رسید که باصبر وبردباری می‏توان برمشکلات پیروزشد. در آثار به جای مانده از بزرگان ادب صبر، تلخ و ناگوار اما نتیجه و حاصل آن شیرین معرفی شده است. مولانا می‌فرماید: 

صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت                    میوه شیرین دهد پرمنفعت

حافظ همین قرابت صبر و کامروایی را اینگونه توصیف می‌کند:

صبرو ظفرهردو دوستان قدیمند    ***     براثرصبر ، نوبت ظفرآید

« وَإِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَی طَاعَةًاللَّهِ» : هرگاه نیرومند شدی ، توانت را درطاعت پروردگار به کار گیر (حکمت/375)

شرح : یعنی ورزش ونیرومندی،وبدست آوردن قدرت وتوانمندی،دراسلام هدف داراست. باید قدرت بدست آورد تادرراه خدا آنرابکار گرفت و ازمستضعفان حمایت کرد تابتوان ریشه‏های مفاسد اجتماعی راخشکاند و انواع تهاجمات را پاسخ داد.

« َمَن تَفَکَّرَأَبْصَر » : هرکس که زیاد فکرکندآگاه می‏شود  (نامه /31)

شرح : راه صحیح اختراع وسازندگی، فکر واندیشه است، زیادفکرکردن وزیاد مطالعه داشتن است ونوجوانان بایددراین دوران حساس وزیبای عمر فراوان مطالعه کنند وبسیار بیاندیشند تادر سازندگی کشورخود موفق باشند .

ازدیدگاه امام علی علیه‏السلام نوجوان باید زیاد فکرکند،تلاش کند، به سازندگی وبازسازی بیاندیشد وامید وار باشدکه می‏تواند مشکلات را ازسرراه بردارد،معماهای علمی راحل کند وجامعه‏ی خود رابه کمال برساند.

«إِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُأَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ‏ ، وإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُعَنْک َأَحْوَجَ مَاتَکُونُ إِلَیْهِ ، وَإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْفَاجِرِفَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتَّافِه، وَإِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَالْکَذَّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَیُبَعِّد ُعَلَیْکَ اَلقَریبَ» (حکمت 37)

از دوستى با نادان بپرهیز، چون او می‌خواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیان می‌رساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها می‌کند، از دوستى با شخص بدکاره بپرهیز، چون او به ناچیز ترین قیمتها تو را مى‏فروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سراب، فریبت می‌دهد. دور را در نظرت نزدیک نشان می‌دهد، ونزدیک را دور جلوه‏گر می‌سازد.

شرح : در انتخاب دوست، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دست‏کم، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت نادانى، بخل، بدکارى و دروغگویى هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم.

شخص نادان، هر چند هم که مهربان و صمیمی باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمی دهد. به همین جهت، حتى وقتى می خواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، کارى می کند که به زیان دوستش تمام شود.

شخص بخیل، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیزدیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذره‏اى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه می دهد، که به او نیازمند نباشد. اما همین که یکى ازدوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگى‏اش به اندکی گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیانمى‏شود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج، رها می کند و به حال خود مى‏گذرد.

بدکاره، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت ورستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزش‏ترین چیزها از دست مى‏دهد. بنابراین، مسلم است که چنین کسى، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت.

دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست. چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده می‌شود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست، همیشه به فکر فریب دادن است. شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى(بد)وانمود می‌کند. و کارهاى بد را به صورت(خوب) نشان میدهد. در نتیجه، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را می‌خورد، و دوعیب بزرگ در زندگى پیدا می‌کند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان می‌شود، چون خیال می‌کند که آن کارها(بد) است. و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مى‏پردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارهاخوب است.

«اَلتََّوَدَّدُ نِصفُ العَقلِ » : دوستی وهمکاری بادیگران، نیمی ازعقل است .

شرح: یعنی انسان عاقل ازفکرواندیشه وعلم وهنردیگران درسایه‏ی وحدت، استفاده می‏کندوازخودمحوری وغرورزدگی فاصله می‏گیرد

«وَرَضِىَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ» : آن که جان را با طمع ورزی بپوشاند ، خودراپست کرده است. (حکمت/5)

الف: حتى در موفقیت‏ها و کسب امتیازها نیز نباید براى بعضى افراد، موفقیت خود را گفت؛ زیرا گاه زمینه حسادت در آنها ایجاد مى‏شود؛ بنابراین، نباید رازهاى خود را براى دیگران بازگویید خصوصاً امروزه که مراکز مشاوره حضورى، تلفنى، مکاتبه‏اى وجود دارد و مى‏توانید با آنها تماس حاصل کنید.

ب: در موارد خاصى که مى‏خواهید رازى را بگویید، همرازى انتخاب کنید که رازدار و امین و از همه مهمتر راه‏گشا و سازنده باشد. صرف شنیدن درد، مشکلى را حل نمى‏کند. مهم رفع مشکل است که افراد با تجربه و کاردان‏مى‏توانند راه مناسبى را در برابر مشکلات به انسان نشان دهند.

اداره قرآن ، عترت ونماز

اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان

 

  • مجید کرامتی

پایه هشتم

 
باسمه تعالی

سلام

آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به  صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.

این کلمات و جملات، مانند دانه‏هاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده  تا با بیانى ساده براى شما  به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.

 

آشنایی با نهجالبلاغه

نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.

کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.

 

فصل اول:

خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.

 

فصل دوم:

نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.  

 

فصل سوم:

کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.

نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.

 

شناسنامه نهجالبلاغه

نام: نهجالبلاغه

تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق

محل تولد: محله کرخ در بغداد

صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین

گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم

مدت جمعآوری: 20 سال

مدت عمر: بیش از 1000 سال

تعداد خطبهها: 241 خطبه

تعداد نامهها: 79 نامه

تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام

 

گوهرهای ناب

تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که شما با حفظ کردن و عمل به آنها می توانید شیوه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزید و اصلاح کنید.

 

1ـ انگیزه‏ی دوری از گناه

«لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ-  لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِه»  حکمت 290

ترجمه: اگر حتی خداوند، بندگانش را، از نافرمانی کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهی نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهای او، سپاسگزاری کرده باشد.

شرح: کسی‌که گناه می‏کند و فرمان خداوند را به جای نمی‏آورد، در حقیقت، نعمت‏هایی را که خداوند به او داده است، تباه می‏کند.

در واقع گناهکار، برای آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانی، شود، از همان امکانات و نیروهایی استفاده می‏کند، که خداوند، آنها را، برای انجام کارهای درست و نیک به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، و نعمتها و نیروهایی را که از خداوند دارد، تباه و حرام نمی‏کند؟ البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانی، بیمناک کرده است. ولی اگر خداوند چنین بیم و هشداری هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهای خداوند را تباه کند. یعنی در برابر نعمتهای دیدن، شنیدن، بوئیدن، حرکت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایی انجام کارهای گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به شکرانه این نعمتهای بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرمانی خداوند نشود.

 

2ـ زندگی دنیوی دلیل زندگی اخروی

«وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى-  وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى»   حکمت/ 126

ترجمه: در شگفتم، از کسیکه زندگی این دنیا را می‏بیند، و باز زندگی دنیای دیگر (آخرت) را قبول ندارد.

شرح: کسیکه با درک و دانائی، در زندگی این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانه‏هایی خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت می‏کنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش بررسی کند، هرگز مسئله آخرت و زندگی پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.

اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنیای خود نگاه کنیم، به روشنی می‏بینیم که انسان و حیوان و گیاه، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از «نیستی» به وجود آمده‏اند. پس خداوندی که قادر بوده است این زندگی و این همه موجودات زنده را، از «نیستی» به «هستی» بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودی این موجودات، یکبار دیگر آنها را زنده کند.

پس  به عنوان مثال همانگونه که می‏بینیم  خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به خود آورده است. به این ترتیب، خدایی که چنین قدرتی دارد، یکبار دیگر هم، قادر به انجام این کار خواهد بود. یعنی، وقتی ما بمیریم و به مشتی خاک مبدل شویم، دوباره، در روز قیامت، خداوند ما را، از دل خاکها بیرون می‏آورد، و به ما «هستی» و زندگی می‏دهد، تا برای رسیدگی به حساب کارهایمان، در صف محشر آماده شویم.

 

3ـ بزرگترین عیب

«أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُه»  حکمت  353

ترجمه: بزرگترین عیب آن است که: عیبی را که خود نیز داری، در دیگران، عیب بشماری.

شرح: کسانی هستند که عیب و ایرادی را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمی‏بینند و به حساب نمی‏آورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگری ببینند، زبان به عیبجویی و انتقاد باز می‏کنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن می‏گویند.

امام علیه‏السلام می‏فرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبی را در مردم ببینی و آن را زشت و ناپسند بشماری و زبان به انتقادش بگشایی، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشی، ولی به آن توجه نکنی.

البته، منظور امام این نیست که وقتی در دیگران عیبی را دیدی که خودت نیز شبیه آن عیب را داری، همین کافی است که عیب دیگران را به زبان نیاوری، و در عوض، عیب خودت نیز، سر جایش باقی بماند. بلکه، منظور این است که وقتی، عیب دیگران، باعث ناراحتی ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، دارای همان عیب هستیم، در صدد بر طرف کردن آن برآئیم، زیرا آن عیب، همانطور که در وجود دیگران، ما را ناراحت کرده است، در وجود ما نیز باعث ناراحتی دیگران خواهد شد.

 

4ـ همت عالی و شکم پروری

«لَا تَجْتَمِعُ عَزیمَةٌ وَ وَلیمَةٌ»  حکمت 241

ترجمه: همت عالی، با سورچرانی و شکم‏پروری، سازگار نیست.

شرح: کسی که صاحب همت عالی است به شکم‏پروری و سور چرانی، توجه و اعتناء نمی‏کند و کسی که در پی سورچرانی و شکم‏پروری برود، نمی‏تواند همت عالی داشته باشد. و به عبارت دیگر، ممکن نیست که همت عالی، و شکم پروری، در وجود انسان، یکجا جمع شده باشد. زیرا شخص سورچران، بیش از هر چیز، در بند شکم خویش است، و تمام فکر و کوشش او صرف آن می‏شود که چطور و از چه راهی، خود را به سفره‏یی رنگین برساند و شکمش را از خوراکیهای لذیذ انباشته کند. اما کسی که همت عالی دارد، فکر و ذهنش، آنقدر مشغول مسائل مهم و کارهای عالی و انسانی است، که اصولا فرصتی برای فکر کردن به شکم پیدا نمی‏کند. و تازه وقتی هم سر سفره بنشیند، غذایش، ساده‏ترین غذاها خواهد بود. نمونه درخشان این افراد، خود حضرت علی علیه‏السلام است که غذایش، بیشتر اوقات، چیزی جز نان خالی، یا نانی همراه با کمی خرما، یا کمی پیاز، یا کمی نمک نبوده است. تا جایی که اگر اندکی بیش از این برایش غذا می‏آوردند، به شدت اعتراض می‏کرد.

 

5ـ ایمان و راستگویی

«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ   عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ » حکمت 458

ترجمه: نشانه‏ی ایمان، آن است که: راستگویی را، اگر چه به تو زیان برساند، بر دروغگویی، اگر چه به تو سود برساند، مقدم بداری.

شرح: مسلمان مومن واقعی، یعنی کسی که دارای ایمان محکم و راستین است، نشانه‏هائی دارد، که بوسیله‏ی آنها، می‏توان او را، از افراد بی‏ایمان یا سست ایمان، بازشناسی کرد.

یکی از این نشانه‏ها، آن است که: شخص مومن، سود واقعی را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعی را، در اطاعت نکردن از دستورات خدا می‏داند. از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئی پرهیز کنیم، مسلمان با ایمان نیز، هرگز حاضر نمی‏شود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایی که حتی اگر زمانی، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم می‏پوشد، و زیان راست گفتن را به جان می‏پذیرد، و لب به دروغگویی باز نمی‏کند. زیرا مومن، سود و زیان واقعی را نزد خدا می‏داند و بس.

 

6ـ ایمان

«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ-  وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ-  وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ-  وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ-  وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ-  وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ-  وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ-  وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ »حکمت 252

ترجمه: خداوند، ایمان را برای پاک شدن دلها از آلودگی کفر و شرک، و نماز را برای پاک بودن از سرکشی و نافرمانی واجب کرد، زکوه را وسیله‏یی برای روزی مستمندان، و روزه را وسیله‏یی برای آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را برای نیرومند شدن دین، و جهاد را برای شکوه و سربلندی اسلام واجب ساخت، امر به معروف را به خاطر اصلاح توده ناآگاه مردم، و نهی از منکر را برای بازداشتن افراد بی‏خرد، از کارهای زشت و گناه آلود مقرر کرد.

شرح: احکام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائی هستند که خداوند برای بندگان مومن خود مقرر کرده است. از اینرو، انجام دادن این احکام، وظیفه حتمی و قطعی مسلمانان است، و یک مسلمان مومن کسی است که دستورهای واجب الاجرای خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شک و تردیدی نشود، هیچگونه سئوال و جوابی نکند، و هیچگونه دلیل و برهانی نخواهد.

با این حال، گاهی پیشوایان معصوم و امامان بزرگوار ما، علت منطقی و فلسفه فردی و اجتماعی این دستورها را تشریح کرده و درباره هر یک، توضیح کافی داده‏اند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقی و مستدل بودن دستورهای اسلام پی ببرند و بتوانند با دستورهای ادیان دیگر مقایسه کنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احکامی که انجام می‏دهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.

امام علیه‏السلام نیز، در این جمله‏های کوتاه و پر معنی، فلسفه ایمان، نماز، زکوه، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهی از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحی دقیق و عمیق داده است.

 

7ـ عمل و نسب

«مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُه » حکمت 23

ترجمه: کسی که به خاطر کردارش عقب مانده است، با اتکاء به اصل و نسب، نمی‏تواند پیش بیفتد.

شرح: انسان باید کردار نیکو داشته باشد، و تنها به اتکاء کردار خود، به سوی آسایش دنیا و سعادت آخرت پیش برود. زیرا در قانون الهی، کردار هیچکس را به حساب کس دیگر نمی‏نویسند و پاداش هیچکس را به بستگان و نزدیکان او نمی‏دهند. انسان، نمی‏تواند به پدر و مادر و اجداد شریف و بزرگوارش، که در تقوی یا علم یا هنر احترام و اعتبار داشته‏اند، متکی باشد. و نمی‏تواند به اتکاء آنها، به کردار خود بی‏توجهی کند. یعنی عبادت و بندگی خداوند را بجای نیاورد، و برای پیشرفت زندگی رستگاری آخرت خود هیچ کاری انجام ندهد، ولی بخاطر اصل و نسب خود، منتظر باشد که در این دنیا به مقام و منزلت و احترام برسد، و در آن دنیا هم پاداش نیکو بگیرد.

 

8 ـ تفاوت اعمال

«شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ -  عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ-  وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ»     حکمت121

ترجمه: چه تفاوت بسیاری، که بین دو گونه عمل و کردار انسانها وجود دارد: عملی که لذت و خوشی آن به سرعت می‏گذرد، ولی نتایج زیانبار و عواقب آن باقی می‏ماند، و عملی که رنج و زحمت آن، زود تمام می‏شود ولی پاداش آن بر جای می‏ماند.

شرح: خداوند، انسان را آزاد و مختار آفرید و به او عقل و شعور داد، تا آزادانه راه زندگی‏اش را انتخاب کند، و با اراده و اختیار خود، هر عملی را که دلش خواست، انجام دهد. اما در روز قیامت، کسی که عمل خوب انجام داده پاداش می‏گیرد و کسی که مرتکب اعمال بد شده، به کیفر و مجازات می‏رسد.

امام علیه‏السلام، به مسلمانان هشدار می‏دهد، تا بدانند که بین این دو گونه عمل، تفاوت بسیاری هست، و فریب ظاهر را نخورند. یعنی انسان باید بداند، که کار خوب و بد، هر دو، به زودی می‏گذرد و تمام می‏شود، در حالیکه نتایج و پی‏آمدهای آن، ازبین نمی‏رود، و در کارنامه عمل انسان، باقی می‏ماند.

 

9ـ مسئولیت وعده     

«الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدَ»  حکمت 336

ترجمه: کسی که از او درخواستی می‏شود، تا زمانی که وعده انجامش را نداده باشد، آزاد است.

شرح: اسلام، درباره وفای به عهد سفارش بسیار کرده است. تا جایی که گفته می‏شود: یکی از تفاوتهای مسلمان با دیگران، در این است که مسلمان، وقتی برای انجام کاری قول بدهد، دیگر به هیچ قیمتی نباید از انجام قول و وعده خود، شانه خالی کند. پس هرگاه، کسی از شما درخواستی کرد، نباید نسنجیده و بدون اندیشه و حساب، وعده انجام آن را بدهید.

امام علیه‏السلام، برای آن که ارزش و اهمیت خوش قولی، و زشتی بد قولی را نشان دهد، در این کلام، موضوع را به شکل تازه‏یی مطرح کرده است. حضرت می‏فرماید: وقتی از شما درخواستی می‏شود، تا زمانی که قول انجامش را نداده‏اید، آزاد هستید که انجام آن کار را قبول کنید یا قبول نکنید. اما همینکه وعده انجامش را دادید، دیگر آزاد نیستید، بلکه خود را به صورت بنده کسی در آورده‏اید، که باید برایش کاری انجام بدهید. یعنی انسان، در برابر قول و قراری که می‏گذارد، آنقدر مسئولیت پیدا می‏کند که گویی به صورت بنده‏ی قول و عهد خود درآمده است، و هیچ چاره‏یی، جز انجام آن ندارد.

 

10ـ رفتار ما و گفتار دیگران

«مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ-  قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُونَ »  حکمت 35

ترجمه: هر کس به سوی چیزی که مردم از آن بدشان می‏آید بشتابد، مردم نیز درباره او، آنچه را که نمی‏دانند، خواهند گفت.

شرح: کسی که با گفتار و کردار زننده خویش، مردم را برنجاند، مثل آن است که شتابان، به سوی چیزی رفته که مردم از آن بدشان می‏آید. یعنی، برای انجام کاری که باعث رنجش و آزردگی دیگران می‏شود، شتاب کرده است. معنی شتاب کردن، در کاری که باعث رنجش می‏شود، آن است که ما، بدون فکر و اندیشه، و بدون سنجیدن و حساب کردن، سخنی بگوئیم یا کاری کنیم که دیگران را از ما متنفر و رنجیده سازد.

 

اداره قرآن عترت ونماز

اداره کل آموزش وپرورش استان اصفهان

 

 

 

 

  • مجید کرامتی

 پایه هفتم

باسمه تعالی

سلام

آنچه که اکنون در دست دارید، بخشى از کلمات و جملات کتاب ارجمند«نهج البلاغه» است، که به  صورت ساده و مختصر براى شما فراهم گردیده اما با همه کوچکى اش، محتوای آن به وسعت دریاهاى بیکرانه، و به عظمت کوههاى سر به فلک کشیده است.

این کلمات و جملات، مانند دانه‏هاى مروارید درخشان، که از اعماق دریایى سرشار از مرواریدهاى ناب به دست آمده ، مخصوص شما نوجوانان عزیز انتخاب شده  تا با بیانى ساده براى شما  به آسانى قابل درک و آموختن باشد. و از این راه، شما عزیزان را، با کتابى که پس از قرآن، عالیترین و گرانقدرترین کتاب انسان سازى است، آشنا سازد.

 

آشنایی با نهجالبلاغه

نهجالبلاغه ، کتاب ارزشمند و بیهمتایی است که دربردارنده برخی از سخنان و کلمات گهربار امام علی بنابیطالب علیهالسلام میباشد.

کتاب نهجالبلاغه در سه فصل جداگانه به ابتکار و ذوق علاّمه سید رضی (ره) تنظیم گردیده است.

 

فصل اول:

خطبهها، مجموعه سخنرانهای دلنشین و شورانگیز امام علی علیهالسلام که شامل 241 خطبه است.

 

فصل دوم:

نامهها،(مجموعه نامههای امام بزرگوار به دوستان، دشمنان، استانداران، فرمانداران نظامی ودیگر مسوولان کشوری و...) که شامل 79 نامه میباشد.  

 

فصل سوم:

کلمات کوتاه و جملات زیبای حکمتآمیز، که مجموعاً 480 کلمه میباشد.

نهجالبلاغه یعنی راه و روش شیوایی گفتار و رسایی کلام که بعد از قرآن دومین کتاب شیعیان میباشد.

 

شناسنامه نهجالبلاغه

نام: نهجالبلاغه

تاریخ تولد: سال 400 - ه. ق

محل تولد: محله کرخ در بغداد

صاحب کتاب : حضرت علیعلیه السلام امام اول مسلمین

گردآورنده : سید رضی(ره) از علماء قرن چهارم

مدت جمعآوری: 20 سال

مدت عمر: بیش از 1000 سال

تعداد خطبهها: 241 خطبه

تعداد نامهها: 79 نامه

تعداد کلمات کوتاه: 480 کلام

 

گوهرهای ناب

تعدادى از جملات زیبا ، آسان و دلپذیر از قسمت حکمت ها و سخنان کوتاه نهج البلاغه آماده شده است که ما با به خاطر سپاری و عمل به آنها می توانیم شیوه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى خود را بیاموزیم و اصلاح کنیم.

 

دوستى و خردمندى

«التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ»  حکمت 135                      دوستى و مهربانى با مردم، نیمى از عقل است.

شرح : یکى از راههائى که ما می توانیم تشخیص دهیم چه کسى عاقل و چه کسى نادان است، همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت می‌کند، یا با هیچ‌کس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نمی‌شود

از آنجا که دوستى و محبت با مردم، یکى از مهمترین نشانه‏هاى عقل و شعور است، امام علیه‏السلام، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است، تا جائى که فرموده است: همین‌که شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانه آن است که دست کم، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد.

 

2ـ بزرگترین عیب

« أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ » حکمت345

بزرگترین عیب آن است که: عیبى را که خود نیز داراى، در دیگران، عیب بشمارى.

شرح : کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمى‏بینند و به حساب نمى‏آورند، اما همین‌که آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مى‏کنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن مى‏گویند.

امام علیه‏السلام مى‏فرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى، ولى به آن توجه نکنى.

 

3ـ همه کاره، هیچ­کاره

«مَنْ أَوْمَأَ إِلَی مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ» حکمت 395

کسى که به کارهاى پراکنده بپردازد، از یافتن راه حل صحیح براى آنها ناتوان مى‏ماند.

شرح : یک ضرب‏المثل فارسى، که به پیروى از کلام امام علیه‏السلام، در زبان ما پیدا شده است مى‏گوید: همه کارها، هیچکاره‏اند!

یعنی انسان عاقل کسى است که: به جاى آن که فکر و وقت خود را تلف کند و از هر کارى، مقدار کمى یاد بگیرد، نیروى خود را صرف یادگیرى و انجام یک کار کند تا هم در زندگى شخصى موفق شود، و هم وجودش براى جامعه فایده بیشترى داشته باشند.

 

4ـ احترام معلم

«لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِکَ عَلَی مَنْ أَنْطَقَکَ وَ بَلَاغَةَ قَوْلِکَ عَلَی مَنْ سَدَّدَکَ» حکمت 403

تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است، بکار مبر.

شرح : یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسى که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است، بگیریم. و همچنین هیچ‌گاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم و یا شخصى دیگرى آموخته‏ایم، بر ضد خود او بکار بریم. زیرا، چنین کارى نا سپاسى است، و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده مى‏شود.

 

5ـ ادب آموزى از بى‏ادبان

«کَفَاکَ مِنْ عَقْلِکَ مَا أَوْضَحَ لَکَ سُبُلَ غَیِّکَ مِنْ رُشْدِکَ»   حکمت412

براى آنکه ادب و آراستگى داشته باشى، همینقدر بس است که از انجام آنچه در دیگران نمى‏پسندى، دورى کنى.

شرح : امام علیه‏السلام، تمام راهها و روشهایى که براى ادب و آراستگى و تربیت جامعه ممکن است بوجود آید، 1400 سال پیش از این، در یک جمله کوتاه و بسیار عمیق و پر معنى، خلاصه فرموده‏اند. و آن این است که: اگر مى‏خواهى مؤدب و آراسته و داراى اخلاق نیکو باشى، لازم نیست که راههاى دشوارى را طى کنى. بلکه فقط کافى است هر کارى که دیگرى انجام داد، و تو متوجه شدى که کار زشت و ناپسندى کرده است، خودت آن کار را انجام ندهى. به این ترتیب تو تمام کارهاى زشت و ناپسندى که ممکن است کسى انجام دهد، از وجود خودت دور خواهى کرد، و در نتیجه مبدل به شخصی خواهى شد که هیچگونه زشتى و ناپسندى، در و جودش پیدا نمی‌شود.

 

6 ـ غیبت: کار ناتوانها

«الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ» حکمت453                         غیبت کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.

شرح : یک مسلمان مؤمن واقعى، اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد، باید بر اساس جرأت انسانى و اخلاق اسلامى، رو دروى آن شخص، ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد، بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند. کسى که غیبت میکند، بدون شک آدم ناتوان و بى جرأتى است. زیرا همینکه مى‏نشیند و پشت سر دیگران بد گویى مى‏کند، نشان مى‏دهد که جرأت ندارد با آن افراد روبرو شود، و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد. و چون در خود، قدرت و جرأت روبرو شدن با آن افراد را نمى‏بیند، آخرین تلاشى که مى‏توان بکار ببرد، این است که به وسیله بد گوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد و به اصطلاح دل خود را خنک کند.

 

7 ـ ایمان و راستگویى

«عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ » حکمت‏450

نشانه ایمان، آن است که: راستگویى را، اگر چه به تو زیان برساند، مقدم بدارى.

شرح : یعنى کسى که داراى ایمان محکم و راستین است، نشانه‏هائى دارد، که بوسیله آنها، می‌توان او را، از افراد بى‏ایمان، بازشناسى کرد.

یکى از نشانه‏های مسلمان و مؤمن واقعى آن است که : شخص مؤمن، سود واقعى را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعى را، در اطاعت‏نکردن از دستورات خدا مى‏داند، از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئى پرهیز کنیم، مسلمان باایمان نیز، هرگز حاضر نمى‏شود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایى که حتى اگر زمانى، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشم مى‏پوشد، و زیان راست گفتن را به جان مى‏پذیرد، و لب به دروغگویى باز نمى‏کند. زیرا مؤمن، سود و زیان واقعى را نزد خدا می‌داند و بس.

 

8 ـ چه بسا که یک‌بار خوردن

«کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ تَمْنَعُ أَکَلَاتٍ» حکمت 162

بسا که یک خوردن چیزى، تو را از خوردن بسیارى از خوردنیهاى دیگر، محروم مى‏کند.

شرح : این سخن امام علیه‏السلام، به ما مى‏آموزد که: در هر کارى، باید به عاقبت آن هم بیندیشیم و صلاح خود را تشخیص دهیم. یعنى اگر دیدیم، در کارى، با یکبار استفاده کردن، چندین استفاده بعدى را از دست میدهیم، باید از انجام آن کار خوددارى کنیم مثل پرخوری و...

 

9ـ میانه‏رو تنگدست نمى‏شود

«مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَد» حکمت140             کسى که در خرج کردن میانه‏روى کند، تنگدست نمى‏شود.

شرح : سخن امام علیه‏السلام نیز به ما مى‏آموزد: انسان، هر قدر هم که در آمد زیاد داشته باشد، اگر در خرج کردن اندازه نگه ندارد، در آمدش تمام مى‏شود، و خودش نیز تنگدست و محتاج مى‏شود، اما کسى که عقل معاش دارد پولش را به اندازه خرج مى‏کند، هیچگاه تنگدست و محتاج نخواهد شد.

 

10 ـ تندخویى دیوانگى است

« الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌ» حکمت247

تندخوئى یک نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگى‏اش پابرجا و پایدار شده است.

شرح : شخص تندخو، نمی‌تواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار کند. در نتیجه، هنگام خشم و تند خوئى، دست به کارهایی میزند که عقل سالم انجام آن را نمى‏پذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مى‏گشاید، دست به شکستن و پاره کردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مى‏زند. با دیگران نزاع و کتک کارى میکند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مى‏شود چه بسا دیده شده که خشم و تند خوئى یک نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعه‏ئى رخ داده. یا زیان و خسارت جبران‏ناپذیر دیگرى پیش آمده است.

وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مى‏برد و باعث ایجاد چنین مشکلات و مصیبتهائى می‌شود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست که مرتکب چه کارهائى میشود.

 

11ـ  حکمت‏هاى ایمان : نماز

«فرض اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ و...» حکمت 252

خداوند، ایمان را براى پاک شدن دلها از آلودگى کفر و شرک، و نماز را براى پاک بودن از سرکشى و نافرمانى واجب کرد، زکات را وسیله‏اى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیله‏اى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شکوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم، و نهى از منکر را براى باز داشتن افراد بى‏خرد، از کارهاى زشت و گناه آلود مقرر کرد.

شرح : امام علیه‏السلام در این جمله‏هاى کوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحى دقیق و عمیق داده است.

 

12 ـ  در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار

« أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا» حکمت 268

در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود، و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید با تو دوست شود.

شرح : در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه­روى کرد و اندازه نگه‌داشت. چون زیاده­روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.

وقتى با کسى دوست می‌شویم، نباید در معاشرت با او آن‌قدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اختلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. در آن صورت، او، چون تمام اسرار ما را می‌داند و از آنچه در حریم خانواده ما می‌گذرد آگاه است، می‌تواند از دانسته‏هاى خود، بر ضد ما سوء استفاده کند، و ضربه‏هایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.

در دشمنى نیز باید میانه رو باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر درباره‏اش سخنان زشت و زننده بگوییم، که اگر روزى بایکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.

 

13 ـ زبان عاقل و زبان احمق

« لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه»  حکمت 40

زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او جاى گرفته است

(عاقل، با اندیشه سخن مى‏گوید ونادان بى‏فکر)

شرح : انسان عاقل، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مى‏کند، معنى آن سخن و نیکى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مى‏سنجد، نتیجه‏یى را که ممکن است از آن حاصل شود حساب مى‏کند، و هنگامى که به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت، آن را بر زبان مى‏آورد.

پس عاقل، قلب و اندیشه‏اش را پیش از زبانش به کار مى‏اندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه می‌دارد.

اما احمق، بر عکس رفتار مى‏کند. یعنى هر سخنى که به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فکر و اندیشه بیان مى‏کند، و پس از آن که سخن او، در دیگران، تأثیر بد گذاشت، تازه بفکر مى‏افتد که آیا سخنش درست بوده یا نادرست. یعنى احمق، نخست زبان خود را به کار مى‏اندازد و نسنجیده حرف مى‏زند، و بعد از آن، به قلب و عقل خود مراجعه مى‏کند و در باره نیک و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مى‏اندیشد. به همین دلیل است که خردمندان، از قدیم گفته‏اند: سخنى که درباره آن کاملا فکر نکرده‏اى، بر زبان میاور.

 

14 ـ آخرت،  نتیجه دنیا

«أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ» حکمت 6

ترجمه: کارهایى که بندگان در این دنیا انجام میدهند، روز قیامت، در برابر چشمهایشان خواهد بود.

امام علیه‏السلام، چنین خبر مى‏دهد که: هر کارى که بندگان، در دنیا انجام مى‏دهند، خداوند با تمام جزئیاتش ضبط و حفظ مى‏کند. و در روز قیامت، تمام آن کارها را، که در نامه عمل هرکس محفوظ مانده است، جلوى چشم بندگان مجسم مى‏سازد، و بدانند که خداوند، هر کس را، به - نسبت اعمال نیک و یا بدش، پاداش یا کیفر مى‏دهد.

و در آن روز، سخت‏ترین عذابها، براى کسانى است که کارهاى بدى که در این دنیا انجام داده‏اند، در آن دنیا مقابل چشمشان مجسم مى‏شود.

 

15 ـ پرهیز از جایگاه تهمت

«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ» حکمت 159

کسى که خود را در معرض بد نامى و جایگاه تهمت قرار مى‏دهد،نباید کسى را که به او گمان بد مى‏برد، ملامت کند.

شرح : یکى از دستورهاى اسلامى این است که: مسلمان مؤمن نباید فقط به این که کار بد نمى‏کند و حرف بد نمى‏زند، راضى و خشنود باشد. بلکه باید از شنیدن حرف بد  و دیدن کار بد نیز خوددارى کند ، یا اگر در جایى کارهاى گناه آلود انجام شود، نباید در آنجا درنگ کند. اگر چنین کند، نباید کسانى را که به او بد گمان شده و تهمت زده‏اند، ملامت کند. زیرا، تقصیر از خود اوست، که با قدم گذاشتن به چنان مکانهایى، در دل دیگران، نسبت به خود بد گمانى ایجاد کرده است.

 

16ـ فرصت را از دست ندهیم

« إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّة» حکمت 114                    از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوه است.

شرح : عمر انسان کوتاه و زودگذر است، و فرصتهاى زندگى کوتاه‏تر و زودگذرتر از آن. هر روزى که از عمر انسان مى‏گذرد، تعدادى از فرصتهاى زندگى او نیز براى همیشه از دست مى‏رود و نابود میشود. به همین دلیل است که انسان باید هر فرصتى را که پیش مى‏آید، غنیمت بشمارد و از آن بهترین استفاده را بکند. و گرنه، از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوهى مى‏شود که به هیچ قیمتى، قابل جبران نخواهد بود.


17ـ ناتوان تر از ناتوان ترین

« أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ» حکمت 11

ناتوان‏ترین مردم کسى است که در بدست آوردن دوست، ناتوان باشد، و ناتوان‏تر از او، کسى است که دوست بدست آمده را، از دست بدهد.

شرح : على علیه‏السلام مى‏فرماید: یکى از نشانه‏هاى قدرت روح و توانایى اخلاق، این است که انسان بتواند با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب، براى خود دوستان زیادى پیدا کند. پس کسى که نمى‏تواند براى خود دوست صمیمى و خوبى پیدا کند ، از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است.
اما، ناتوان‏تر از او، کسى است که دوستى را پیدا کرده، نتواند براى همیشه نگه دارد. یعنى با رفتار بد و اخلاق نامناسب خود، دوستان بدست آمده را، از دست بدهد و در زندگى اجتماعى، تنها بماند. زیرا نگهدارى دوست، دشوارتر از بدست آوردن دوست است. یعنى براى حفظ دوستان بدست آمده، بیش از یافتن دوستان جدید، قدرت روحى و اخلاق لازم است.

 

اداره قرآن عترت ونماز

اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان

  • مجید کرامتی


  • مجید کرامتی


دریافت
حجم: 15.9 مگابایت

 زبان پایه هفتم

توضیحات: فایل صوتی دریافت
توضیحات: فایل صوتی زبان پایه هشتم
دریافت
توضیحات: فایل صوتی زبان پایه نهم بخش 1
دریافت
توضیحات: فایل صوتی زبان پایه نهم بخش 2
دریافت
توضیحات: فایل صوتی زبان پایه نهم بخش 3

  • مجید کرامتی